Quantcast
Channel: روایات معتبر درباره آخرالزمان - جنبش سایبری 313 l ظهور , آخرالزمان , مهدویت , جنگ نرم , امام زمان (عج)
Viewing all 172 articles
Browse latest View live

مرگ قرمز و مرگ سفید چیست؟

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
و در حديث ديگرى فرمود: نزديك ظهور قائم (عج ) سال هاى خدعه و حيله است كه شخص راستگو دروغ گويد و دروغگو راست گويد و شخص حيله گر نزديك شود.

مرگ قرمز و مرگ سفید چیست؟

 

اميرالمؤمنين عليه السّلام در یکی از پیشگویی هایشان در مورد حوادث آخرالزمان فرمودند: نزديك ظهور قائم عليه السّلام مرگ قرمز و مرگ سفيد و ملخ ‌هائى در وقت و بى وقت كه به رنگ خون هستند خواهد بود.


اما مرگ قرمز، مرگ با شمشير است ، اما مرگ سفيد همان طاعون است.


و در حديث ديگرى فرمود: نزديك ظهور قائم (عج ) سال هاى خدعه و حيله است كه شخص راستگو دروغ گويد و دروغگو راست گويد و شخص حيله گر نزديك شود.( الغيبة للنعمانى)



آشوب گری شرق و غرب علیه مسلمانان (بخش اول)

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
واژه ((فتنه )) در قرآن کریم و سنت به دو معنای عام و خاص آمده ، معنی عام عبارت است از هر امتحان و آزمایشی که برای انسان پیش آید ، خواه از ناحیه خود انسان باشد یا از ناحیه شیطان و یا از سوی مردم و خواه از امتحان ، کامیاب و روسفید بیرون آید و از فتنه و آشوب برهد و یا در آن سقوط نماید .

 آشوب گری شرق و غرب علیه مسلمانان (بخش اول)

 

و معنی خاص : عبارت از حوادث و پیشامدهایی است که مسلمانان را در بوته امتحان قرار داده و از مرز دیانت خارج و منحرف می سازد . و مقصود از آشوبهای داخلی و خارجی که پیامبر (ص ) هشدار داده همین معناست .
البته صحابه و تابعین با تفاوت آراءشان روایات متعددی را نقل نموده اند که پیامبر اکرم (ص ) مردم را از فتنه و آشوبهای بعد از خود برحذر داشته است .
و در میان صحابه ، حذیفة بن یمان در علم و آگاهی به روایات فتنه ها معروف بوده ، زیرا وی در پرستش نمودن از پیامبر (ص ) درباره آشوبها و حفظ آن روایات اهتمام می ورزید .
از این رو بسیاری از رویات مربوط به فتنه ها را در منابعی می یابیم که با ذکر سند و نسبت به حذیفه از پیامبر (ص ) و یا از امیرمؤ منان علی (ع ) نقل شده ، زیرا حذیفه از یاران خاص آن حضرت نیز بوده است .
چنانکه از او روایت کرده اند که می گفت :
((هیچ فتنه جوئی نیست که تعدادشان به سیصد تن برسد مگر اینکه اگر بخواهم نام او و پدر و محل سکونتش را تا روز قیامت یادآور شوم می توانم ، زیرا تمام آنها را رسول گرامی (ص ) به من آموخته است ))
و می فرمود :
((اگر تمام آنچه را که می دانم برای شما بازگو می کردم ، مرا تا شب مهلت نداده و فوری می کشتید . )) (4)
توجه مسلمانان به روایات فتنه و آشوبها ، به حدی بود که در نزد بعضی از آنان به اخبار حضرت مهدی (ع ) و ظهور آن بزرگوار غلبه پیدا نمود ، از این رو گرد آورندگان مجموعه های روایی ، باب ها و فصلهایی را تحت عنوان ((فتن )) (آشوبها) یا ((ملاحم و فتن )) (پیش آمدها و آشوبها) تدوین نموده اند . و کلمه ملاحم به معنی جنگها و رویدادهای مهمی است که پیامبر اکرم (ص ) وقوع آنها را خبر داده است .
لذا عده ای از راویان و دانشمندان اسلامی کتابهای خاصی به نام ((الفتن و الملاحم )) و مانند آن تاءلیف نموده و روایات وارد شده در این زمینه را در آن کتابها گرد آورده اند .
آنچه در این جا مهم است ، بررسی عدد فتنه ها و آغاز و انطباق آنها با تاریخ مسلمانان نیست بلکه مهم ، شناخت آخرین فتنه ای است که جملگی اتفاق نظر دارند که با ظهور حضرت مهدی (ع ) از بین خواهد رفت ، همان فتنه ای که ویژگیهای آن منطبق بر فتنه غرب است که اثر آن در طلیعه این قرن بر ملل مسلمان آشکار گشته و دشواریهای بسیاری را به دنبال داشته است چرا که غربیان در داخل سرزمین مان با ما جنگیده و بر ثروتها و سرنوشت و امور ما مسلط می گردند . در این امر دشمنان شرقی ما با آنان همکاری نموده و بخشی از سرزمین ما را به تصرف درآورده و با محو موجودیت اسلام و آثار آن ، آنجا را در قلمرو فرمانروایی خود در می آورند .
و اینک نمونه هایی از روایات شریفه :
پیامبر اکرم (ص ) فرمود :
((چهار فتنه و آشوب بر امت من وارد شده که در فتنه اول ، خون ریزی و در دومی ، خونها و اموال و در فتنه سوم ، خونها و اموال و زنان حلال شمرده می شود . چهارمین فتنه و آشوب ، کور و کر و همه گیر و هم چون حرکت کشتی در دریای متلاطم خواهد بود ، به گونه ای که هیچ یک از مردم پناهگاهی نمی یابند . آن فتنه از شام برخاسته و عراق را فرا می گیرد (جزیره ) را زیر دست و پای خود به شدت کوبیده ، و بلا و گرفتاری ، مردم را مانند پوست دباغ خانه گوشمال می دهد هیچ کس قادر نیست بگوید : بس کنید و دست نگهدارید! اگر آن را از ناحیه ای برطرف سازند از ناحیه ای دیگر سربرآورده و ظاهر می گردد . )) (5)
و در روایتی آمده است :
((زمانی که فتنه فلسطین رخ دهد ، وضع شام همچون بر هم خوردن آب در مشک آشفته می شود و چون وقت پایانش فرا رسد ، پایان پذیرفته و گروه اندکی از شما پشیمان خواهید شد . )) (6)
و در روایتی :
((آن فتنه و آشوب ، شام را احاطه کرده و عراق را می پوشاند ، و جزیره را درهم می کوبد . )) (7)
و در روایتی دیگر چنین آمده :
((آنگاه فتنه ای پدید می آید هر زمان صحبت از پایان آن شود ، همچنان ادامه یافته ، به گونه ای که خانه ای نیست که آن فتنه داخل آن نشده ، و مسلمانی نیست که سیلی آن را بر صورت خود لمس نکرده باشد تا آنکه مردی از خاندان من ظهور نماید . )) (8)
در این روایت و بسیاری از روایات مانند آن ، پیرامون این فتنه و آشوب ، صفات فراوانی مشاهده می کنیم ، که طبق این روایت ، چهارمین فتنه و به گفته کل روایات ، آخرین فتنه می باشد .
و این ویژگیها عبارتند از :
1 - روایات آن در منابع شیعه و سنی در حد تواتر اجمالی است ، یعنی هر چند از نظر الفاظ متفاوتند ، اما راویان متعدد ، آن را به یک معنی نقل نموده اند ، بطوریکه اگر کسی دقت کند برایش یقین حاصل می شود که مضمون این اخبار از ناحیه پیامبر (ص ) و اهل بیت وی (ع ) صادر شده است .
2 این فتنه ، آشوبی است دامنه دار ، و شامل همه اوضاع و احوال امنیتی ، فرهنگی و اقتصادی مسلمانان می شود . مانند اینکه ، تمام چیزهای حرام ، حلال شمرده می شود . و یا در روایت دیگر ((صماء)) کر و ((عمیاء)) کور توصیف شده ، یعنی : کر است و سخن نمی شنود تا بتوان با گفتگو او را دور کرد ، و نابیناست و نمی بیند که بین این و آن فرق بگذارد . بلکه شامل همه شده ، و بر آنها منطبق است ، وارد هر خانه ای شده و بر شخصیت هر مسلمانی ضربه و آسیب وارد می سازد ، و جامعه مسلمانان را همچون حرکت و تکان کشتی ، که بر موج دریای خروشان قرار گیرد ، دچار آشفتگی می نماید .
هیچ کسی در برابر خطر این فتنه نسبت به دین خود و خانواده اش و از جور فرمانروایان ستم پیشه و دستیاران شرقی و غربی آنان که سرپرستی امور امت اسلامی را بر عهده می گیرند ، پناهی نمی یابد ، چنانکه در این روایت آمده است :
((در آن هنگام گروهی از شرق و غرب آمده و بر امت من فرمانروائی می کنند . ))
3- شر و گرفتاری و نقطه شروع آن حرکت از سرزمین شام خواهد بود ((تطیر بالشام )) یعنی از شام آغاز می گردد ، به همین جهت دشمنان ما آنجا را سرزمین ((آفتاب تمدن )) می نامند ، بنابراین اگر کاشتن اسرائیل را در کشور شام بر آن بیفزائیم چگونه خواهد بود . و در روایتی جمله ((تطیف بالشام )) آمده یعنی آن فتنه و آشوب شام را احاطه نموده ، و آنگاه از آنجا به دیگر سرزمینهای عربی و مسلمان کشیده می شود ، بلکه روایتی نام ((فتنه فلسطین )) را بر آن نهاده و دشواریهای آن بر ساکنان کشور شام بیش از دیگران متمرکز خواهد بود .
4 - راه حلها سودمند واقع نشده و این آشوب مدت طولانی ادامه می یابد زیرا فتنه تمدن ، عمیق تر از آن است که از طریق ترمیم و اصلاح ، چاره جوئی شود از طرفی دیگر موج مقاومت در امت و موج دشمنی در دشمنان باعث به ثمر نرسیدن راه حلها می گردد .
چنانکه در روایت آمده :
((از ناحیه ای در صدد رفع آن برنمی آئید مگر اینکه از سوی دیگر آشکار می شود . ))
زیرا راه حل آن تنها با قیام زمینه ساز حکومت حضرت مهدی (ع ) در بین امت ، و سپس با ظهور آن حضرت ارواحنا فداه امکان پذیر خواهد بود .
هم چنین تعداد زیادی از روایات تصریح می کند که آن فتنه آخرین آشوب و متصل به ظهور آن بزرگوار می باشد . و در برخی از روایات اگرچه به صورت مطلق آمده و بطور واضح آن را فتنه پیش از ظهور حضرت ذکر نکرده ، اما آن را آخرین فتنه ، و با همان ویژگیها توصیف نموده است . و چون مقصود همان فتنه و آشوب است ناگزیر باید ((مطلق )) را بر ((مقید)) حمل نمود . (9)
البته برخی از ویژگیهای اصلی این فتنه و دیگر خصوصیات آن را که در احادیث دیگر آمده خواهیم آورد ، چرا که این ویژگیها را نمی توان با هیچ فتنه داخلی یا خارجی که بر امت اسلام از آغاز تا کنون رسیده برابر دانست به جز فتنه و آشوب غرب . زیرا این آشوب با فتنه های داخلی صدر اسلام و زمانهای بعد از آن و حتی آشوب گری و کشتار و غارت مغول ها و با جنگ های صلیبی که مراحل حمله های تاریخی آن در 900 سال قبل آغاز شد ، منطبق نیست و از جهات مختلفی با یکدیگر متفاوتند .
آری بر آخرین مرحله آن جنگ که غربیها توانستند . با هجوم یک پارچه خود به امت اسلامی ، و ورود ارتش آنها به کلیه سرزمینهای اسلامی و با به سقوط و نابودی کشاندن آنها ، پایگاه هم پیمانان یهودی خود را در قلب کشورهای اسلامی بکارند قابل ((تطبیق )) می باشد .
از پیامبر گرامی اسلام (ص ) نقل شده که فرمود :
((سوگند به آن کس که جانم در دست اوست ، بر امت من قومی فرمانروایی کنند که اگر دم برآورند آنها را کشته و اگر سکوت نمایند همه چیز آنها را مباح می شمرند ، اموال آنان را از آن خود گردانده و با زیر پا گذاشتن نوامیس آنها ، خون آنان را ریخته ، و دلهاشان را مالامال از کینه و وحشت می گردانند ، آنان را پیوسته هراسان و پریشان و بیمناک می بینی در این هنگام گروهی از مشرق و جمعی از مغرب آمده و بر امت من فرمانروائی کنند ، پس وای به حال ضعیفان امت من از دست آن ستم پیشگان ، و وای بر ستمگران از عذاب الهی ، چرا که آنها نه به کوچک رحم نموده ، و نه حرمت بزرگ و پیر را نگاه می دارند ، و از هیچ کاری روی گردان نیستند . اندامشان اندام آدمیان ، اما دلهایشان دلهای شیاطین است . )) (10)
این روایت ارزشمند ، از ارتباط دو جانبه بین استبداد داخلی و استعمار خارجی پرده برداشته و علت سلطه کفار شرق و غرب بر امت اسلامی را ، فشار ستم و تجاوز حکام داخلی بر ملتهای مسلمان در وجود جو اختناق و سلب آزادیهای آنان می داند .
زیرا این گونه رفتار ظالمانه ، مردم را در صدد انتقامجوئی از حاکمان خود برمی انگیزد و همین درگیری داخلی آنها را از دفع دشمن خارجی بازداشته ، و در نتیجه دشمن ، با استثمار آنان و به بهانه رهایی آنان از چنگ فرمانروایان جور پیشه ، به جنگ و غارت کشورهای اسلامی اقدام می کند . همانگونه که ناپلئون به مصر حمله ور گردید ، او وقتی کشتی هایش به ساحل مصر نزدیک شد نامه ای برای مصریان فرستاد و در آن اسلام را ستوده و نسبت به آن اظهار علاقه و دوستی کرد و انگیزه آمدن خود را نجات و خلاصی مصریان از ستم بردگان ! قلمداد نمود .
این سیاست حیله گرانه را بعد از اشغال مصر نیز همچنان ادامه داد ، تا جائیکه با پوشیدن لباس اهل مصر ، خود را مسلمان جلوه داده و عید میلاد پیامبر (ص ) را جشن گرفت !
آنگاه ، انگلیس ، فرانسه ، آمریکا و روسیه نیز شیوه های مشابهی را بکار گرفته و ادعا کردند که تنها به منظور آزاد کردن ملتهای مسلمان به سرزمین آنان آمده اند و پیوسته جهت ادامه سلطه خود در سرزمینهای اسلامی و دخالت در امور مسلمانها این ترفند را بکار می برند .
قابل توجه است که خصوصیاتی را که حدیث شریف بیان داشته دقیقا بر دسته ای از فرمانروایان منطبق است که زمینه را برای سلطه شرق و غرب آماده ساخته اند ، چنانکه بر زمامداران امروز که زمینه ساز ادامه چنین سلطه ای هستند نیز قابل انطباق است . و این خصوصیات عبارتند از :
1 جو اختناق در برابر آزادی اندیشه ، و کشته شدن به جهت یک سخن گفتن .
2 اگر سکوت کنند همه چیز آنان را مباح می شمرند ، زیرا سیاست آنها بر این محور است که اگر چیزی هم درباره آنان نگویند و ساکت باشند ، باز هم دست از تجاوز و تعدی نسبت به مردم بر نخواهند داشت .
3 غارت و چپاول ثروتهای سرزمینهای اسلامی از پایه های سیاست زمامداران متجاوز بوده و به نحوی که گویی اموال مسلمانان ملک موروثی آنها و خانواده های خود و منافقان متملق و درباری آنان است .
4 پایمال نمودن حرمت مسلمانان که شامل تجاوز به خونها و ارزشهای انسانی و آزادیها و اموال و هتک آبرو و حیثیت و نوامیس آنها می گردد .
5 ریختن خون کسانی که علیه آنان سخن می گویند و غیر آنان را ، که می گویند ((پروردگار ما الله است . ))
6 دلهای مسلمانان را آکنده از کینه و وحشت نموده ، یعنی کینه ورزی نسبت به زمامدار ستم پیشه و یا اینکه جور و ستم ، چنین کینه توزی را در جان مسلمانان نسبت به برخی از خودشان می پرورانند .


4- نسخه خطی ابن حماد ص 1 2.
5- الملاحم والفتن ص 17 و غیر آن .
6- ابن حماد ص 63.
7- ابن حماد ص 9.
8- ابن حماد ص 10.
9- ((مطلق )) یعنی جایی که قید قبل از ظهور را نداشته ، و ((مقید)) یعنی جایی که دارای آن قید باشد، لذا با حمل مطلق بر مقید آن فتنه را همان فتنه قبل از ظهور می دانیم .
10- بشارة الاسلام ص 25، بنقل از روضة الواعظین .

زمانی که زنا آشکار می شود

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
اصبغ بن نباته گوید: امیرالمومنین فرمود: زمانی بر مردم می آید که عمل زشت برتری (کامل ) پیدا کند وخودسازی نموده جلوه گری نماید .پرده از روی محرمات برداشته شود،زنا آشکارمی گردد ومال یتیمان را حلال دانسته می خورند. کم فروشی نمایندوشراب رابه جای آب انگورحلال دانندورشوه را به عنوان هدیه حلال شمرند.خیانت درامانت را جایز می دانند، مردها شبیه به زنها وزنها شبیه به مردها شوند.(درلباس همجنس گرائی ، با اینکه پیامبرخدا(ع)لعنت نمودمردانی که شبیه زنها وزنانی که شبیه مردها شوند).


 به حدود واحکام نماز اعتنا نمی کنند ،درآن زمان برای غیرخدا (سیاحت ،تجارت ، ریا ، سیاست وغیره حج کنند. درآن زمان گاهی ماه شب اول آنقدربزرگ (دیده) شود که به نظر دو شب آید وگاهی درشب اول دیده نشود ، سپس چون ماه دیده نشود روز اول ماه رمضان را روزه نگیرند و روزعید فطررا روزه بگیرند. درآن زمان مراقب باشید ، مراقب باشید ، مبادا خداوند ناگهان انتقام گیرد، همانا در پس آن زمان مرگ سریع وعجیبی خواهدبود به گونه ای که مرد هنگام صبح سالم است وشب به خاک سپرده می شود ، شب زنده است وصبح مرده. درآن زمان پیش از آنکه به بیماری مرگ مبتلاشوند واجب است وصیت خود را بکنند ونماز را دراول وقت به جا آورند مبادا تا آخروقت اجل مهلت ندهد . هرکدام از شما که آن زمان را درک کند شب نخوابد مگر با طهارت (وضو)واگر بتواند درتمام احوال با طهارت باشد انجام دهد زیرا نمی داند ملک الموت چه وقت به سراغ او می آید . من شما را ترساندم اگر بترسید وفهماندم اگر بفهمید وپند دادم اگر پند بگیرید ، درنهان وآشکار از خدا بترسید و(سعی کنید) مسلمان بمیرید چه هرکس غیراز اسلام دینی قبول کند از او پذیرفته نخواهد شد ودرآخرت از زیانکاران است .

آشوب گری شرق و غرب علیه مسلمانان (بخش دوم)

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
اما آن شرقی و غربی هایی که پیامبر (ص ) درباره آنها فرمود :
((در آن هنگام گروهی از مشرق و جمعی از مغرب آمده و بر امت من فرمانروائی می کنند . ))

آشوب گری شرق و غرب علیه مسلمانان (بخش دوم)

 

جز بر روسها و غربی ها که با فرصت طلبی از ستم فرمانروایان جور ، سرزمینهای مسلمانان را مورد تاخت و تاز قرار داده ، و زمام امور آنها را همچنان به دست می گیرند ، منطبق نمی گردد .
گاهی گفته می شود ، ممکن است مراد از گروهی که از مشرق و مغرب می آیند ، حرکت عباسیان باشد که از شرق دولت اسلامی آمدند و حرکت فاطمی ها که از غرب آن آمدند ، و این در پی ستم فرمانروایان اموی بوده است .
و یا اینکه گفته می شود احتمال دارد مقصود از آنان ، هجوم مغولان باشد که از ناحیه شرق به وقوع پیوسته و یا جنگ صلیبی که در نتیجه جور و ستم عباسیان از غرب بوجود آمده است .
اما از ظاهر روایت چنین بر می آید که آنها گروهی غیرمسلمانند که بر امور مسلمانان مسلط می شوند از این رو بر عباسیان و فاطمیان منطبق نمی گردد ، چنانکه بر حمله مغولان و جنگهای صلیبی گذشته نیز قابل انطباق نیست . زیرا تسلط غربی ها بر مسلمانان به سبب این تهاجمات نبوده بلکه آنها حکومتهای کوچکی را در سواحل سرزمین شام تاءسیس نموده و در آنجا بسر می برند .
و اقوام مغول مدتی کوتاه بر مسلمانان حکمرانی نموده ، سپس باقیمانده آنان در سرزمین ما اسلام آورده و در امت اسلامی هضم و ذوب گردیدند .
و مهم تر از آن اینکه استیلای مغول ، و جنگ های تاریخی صلیبی به ظهور حضرت مهدی علیه السلام منتهی نگردید ، در حالیکه چیرگی و تسلط غربی ها و فتنه و آشوب آنها طبق دیگر روایات با ظهور آن حضرت پایان می پذیرد .
بنابراین انطباق کار آنان منحصرا بر شرقی ها و غربی های امروز است که عبارت از روسها و اروپائیها و آمریکائیان اند ، خصوصا با توجه به ویژگیهای دقیقی که در پایان حدیث از شخصیتها و سیاستهای آنان ذکر گردیده است .
به هر حال آنان وارثان شرقی مغولان ، و صلیبی های غربی اند ، زیرا بنابر قول پسندیده تر ، در روایات ، از روسها تعبیر به ترکها شده و غربیان همان رومیان می باشند که به زودی با آن آشنا خواهیم شد .
از پیامبر (ص ) نقل شده که فرمودند :
((جریان امر شما همچنان ادامه می یابد تا اینکه فرزندانی در دوران فتنه و ستم متولد شوند که جز آشوب چیزی نشناسند ، و زمین چنان آکنده از ستم و بیداد شود که هیچ کس جراءت ندارد خدا را بخواند ، آنگاه خداوند مردی را از ذریه و عترت من برمی انگیزد ، تا زمین را از عدل و داد پرسازد ، آنگونه که از ظلم و ستم پر شده است )) (11)
این حدیث شریف نشانگر این است که فتنه و آشوب اءخیر در نسلها ادامه می یابد ، تا نسلی از فرزندان مسلمانان متولد گردد که هیچ اندیشه ای جز اندیشه منحرف از دین و هیچ سیاستی جز سیاست جور و ستم ندارند . و این تعبیر دقیقی است از فضای فرهنگ غربی و سیاست حکومت های سلطه گر آنها بر سرزمینهای ما ، که کودک مسلمان در سایه شوم آن فرهنگ نشو و نما کرده ، و از فضای اسلامی و فرهنگ و عدالت آن بی اطلاع است . مگر کسی را که خداوند وسیله هدایت و نگهداری او از انحراف را فراهم سازد .
و معنی سخن پیامبر (ص ) که فرمود :
((زمین آن چنان از ستم و جور آکنده شود که کسی قادر بر گفتن ((الله )) نباشد . ))
این است که قوانین ظالمانه و سیاستهای ستمگران و جورپیشگان ، تمام نقاط و زوایای زندگی را در بر می گیرد . و این ماجرایی است که بعد از هجوم و سلطه غربیان بوجود آمده ، زیرا قبل از استیلای آنان در برخی از مقاطع زمانی و در بعضی مناطق ، جور و بیداد در زندگی مسلمانان وجود نداشت ، اما بعد از حمله و چیره شدن آشوب غرب و سلطه گری فرمانروایان ستم پیشه تازه به دوران رسیده ، رفته رفته سیاست ظالمانه آنها بر تمام سرزمینها و مراکز سایه افکند . به گونه ای صدای مسلمانان را در سینه ها خفه کردند که کسی نمی توانست مسلمانی خود را ابراز نموده و بگوید : پروردگار ما خداست و یا اینکه ما خواستار پیاده نمودن احکام اسلام هستیم ، و خداوند به ما دستور می دهد که از ستم و بیداد پرهیز نموده و علیه آن قیام نمائیم ، و یا اینکه بگوید حکم خداوند درباره این فرمانروا اینگونه است که باید کشته شود و یا از کار بر کنار گردد ، و یا بگوید حکم خدا درباره این قانون این است که باید در برابر آن ایستاد و آنرا دگرگون ساخت .
معنی این گفته این نیست که کسی نمی تواند به طور کلی نام خدا را بر زبان آورد ، چنانکه برخی چنین تصور نموده اند ، زیرا چیزی که کفار و ستمگران و جباران و حتی بی دین ها را برانگیخته و به خشم می آورد همانا یاد و نام خداوند است هنگامیکه با کفر و ستم پیشگی و سلطه آنان اصطکاک پیدا نماید .
و در روایتی آمده است :
((به طوری که کسی نمی تواند لااله الا الله بگوید . ))
پر واضح است که مراد از این گفته این است که کسی نمی تواند یکتائی و فرمانروائی خدا را اعلان نموده و حکومت کردن کافران و ستمگران را که به قانون خدای عزوجل فرمانروائی نمی کنند ، رد نماید .
از امیرمؤ منان (ع ) نقل شده که فرمود :
((حکومت اهل بیت پیامبر شما که دارای علامات و نشانه هایی است در آخرالزمان پدید می آید . . . از جمله زمانیکه رومیان و ترکان ، دیگران را علیه شما بشورانند ، و نیروها بسیج گردند . . . و ترکها با رومیان به مخالفت برخاسته ، و جنگ و درگیری در روی زمین افزایش یابد . )) (12)
روشن است که سخن امام (ع ) درباره فتنه و آشوب رومیان و ترکها و حرکت آنان در یورش علیه سرزمینهای اسلامی ما از نشانه های حضرت مهدی (ع ) می باشد .
و عبارت ((استئثارت )) در متن روایت تعبیری است دقیق ، یعنی آنان به منظور سلطه یافتن و استثمار سرزمین های اسلامی ما ، دست به تحرکاتی می زنند که خوی آنهاست . همچنین عبادت ((یتخاف الترک والروم )) ((ترکها و رومیان با هم اختلاف پیدا می کنند)) این کشمکش و اختلاف آنها ، با آنکه با یکدیگر هم پیمان بوده اند ، بر سر تقسیم و سلطه یافتن در قلمرو نفوذشان می باشد .
اما در همان حال ، در دشمنی با ما متحد گشته و در شوراندن مردم علیه ما و تجهیز نیروها چنانکه واقعیت امر نشان می دهد ، با یکدیگر همکاری می نمایند .
((و تکثر الحروب فی الارض )) ((جنگ و درگیری در زمین فزونی می یابد)) چنانکه می بینیم قاره ای خالی از جنگ و ستیزها نیست ، و هیچ جنگی آرامش نمی یابد ، مگر اینکه جنگ دیگری آغاز می گردد ، همه اینها به سبب انتقام جوئی های رومیان و ترکان و مخالفت آنان با یکدیگر است ، و پشتیبانان یهودی آنان که هر زمان و هر کجا که بتوانند آتش افروز جنگ ها می باشند . و به زودی مراد از روم و ترک بیان خواهد شد .
از حضرت علی (ع ) نقل شده که فرمود :
((ای مردم آنچه می خواهید از من بپرسید ، پیش از آنکه مرا از دست بدهید زیرا که دانش فراونی در سینه دارم ، و سؤ ال نمائید از من پیش از آنکه فتنه و فساد مانند شتری که در اثر رم کردن مهارش زیر سم او قرار گیرد و بر ترس و اضطرابش افزوده شود ، سرزمین شما را بعد از مرگ و حیاتش پایمال نموده و سایه شوم خود را بر آن بگستراند و یا آتشی از غربی که در هیزمی خشک و انبوه افتد ، با فریاد بلند بانگ برآورد . وای بر او از خونخواهی و انتقامجوئی . وقتی گردش چرخ روزگار طولانی شود ، می گوئید مرده و یا به هلاکت رسیده ، (و اگر زنده است ) ، پس به کجا رفته ، در این هنگام است که معنی حقیقی این آیه ها مصداق پیدا می کند . ((ثم ردد نالکم الکرة علیهم و امد دناکم باءموال و بنین و جعلناکم اکثر نفیرا . )) ((سپس پیروزی بر آنان را به شما برگردانیم و با مال و فرزندان شما را یاری نموده و تعداد شما را از آنان فزونی بخشیدیم . )) و این دارای علائم و نشانه هایی می باشد . )) (13)
حضرت امیر (ع ) در این روایت از هلاکت و نابودی گسترده غرب با عبارت (در هیزم خشک و فراوان ) و بسیار قابل اشتعال سخن به میان آورده اند ، سبب این نبرد فتنه ای است که در منطقه شرق پدید می آید ، و یا به علت جنگ افروزی ترکان شرقی ، یعنی روسها ، علیه رومیان است به زودی بیان روایت مربوط به آن در زمره روایات جنگ جهانی که وقوع آن طبقه گفته احادیث و نظر ما در سال ظهور حضرت مهدی (ع ) می باشد ، خواهد آمد .
و نیز از پیامبر (ص ) نقل شده که فرمود :
((در آخرالزمان بر امت من بلای سختی از ناحیه سلطان آنان برسد که از آن بلا و گرفتاری سخت تر شنیده نشده ، بگونه ای که زمین پهناور بر آنان تنگ آید ، و به اندازه ای زمین آکنده از ستم و جور شود که مؤ من جهت پناه بردن از ظلم و ستم ، جایگاهی نمی یابد . تا اینکه خداوند مردی از خاندان مرا بر انگیزد و زمین را از قسط و عدل ، آنگونه که از ظلم و ستم پر گردیده بوده ، سرشار گرداند . ساکنان آسمان و زمین از وی خشنود گردیده و زمین ذخائر خود را برمی آورد و آسمان از ریزش باران رحمت دریغ نمی ورزد)) (14)
به نقل از حذیفة بن یمان ، پیامبر (ص ) می گوید :
((وای بر این امت از دست پادشاهان ستم گر که مسلمانها را کشته و آنها را از خانه و دیارشان آواره می گردانند مگر کسی که به اطاعت آنها تن در دهد در آن زمان مؤ من با تقوی به زبان با آنان سازگار و به دل از آنان گریزان است . و چون خداوند متعال اراده فرماید عزت اسلام را بازگرداند ، پشت هر ستم گر ستیزه جو را می شکند ، و او بر هر کاری ک بخواهد تواناست ، هم اوست که وضع امت اسلامی را پس از تباهی سر و سامان بخشیده و اصلاح می کند ، ای حذیفه : اگر از عمر دنیا بیش از یک روز باقی نمانده باشد ، خداوند آن روز را آن قدر طولانی گرداند که مردی از خاندان من بیاید و بر جهان فرمانروایی کند و اسلام را آشکار سازد ، و خدا خلف وعده نمی کند و او بر هر چیزی تواناست )) (15)
و از آن بزرگوار است که فرمود :
((نزدیک است امتها علیه شما یکدیگر را فرا خوانند ، بسان فراخواندن خورندگان بر سر سفره . هر چند شما از نظر عدد بسیارید ، اما همچون خاشاک بر روی سیل می باشید ، خداوند هیبت و شکوه شما را از دل دشمنانتان برداشته ، و در اثر علاقه مندی به دنیا و بیزاری از مرگ ، ضعف و سستی را به دل شما می افکند . )) (16)
اینها روایاتی روشن و رسا بود که نور نبوت بر آنها تابیده و نشانگر اوضاع و احوال امت اسلامی با زمامداران ستمگر و با دشمنان سلطه گر آنان است و فرج ظهور حضرت مهدی علیه السلام را مژده می دهند .
و نیز از او نقل شده که فرمود :
((وای بر عرب از شری که به آنها نزدیک است ، بالها ، چیست آن بالها ؟ ، بادی که وزش آن نابودکننده است و بادی که وزش آن برانگیزاننده است و بادی که وزش آن سستی آور است ، وای بر آنها از کشتار سریع و مرگ آنی ، و گرسنگی دردناک ، بلا و گرفتاری بر سر آنان فرو ریزد فرو ریختنی )) (17)
ممکن است مراد از (بالها) هواپیما باشد که همچون باد سریع و آرام می آید و سبب کشتار زیاد ، و باعث مرگ و میر آنی می گردد و یا اینکه بادی است که از موج بمب های قوی و ضعیف ناشی می گردد . هم چنانکه احتمال دارد که این (بالها) همان است که بیان آن در روایت مربوط به کارزار حضرت مهدی (ع ) با سفیانی و اعراب طرفدار یهودیان و رومیان در معرکه آزادی قدس آمده ، چه اینکه در نسخه خطی ابن حماد چنین آمده :
((آنگاه خداوند ، باد و پرندگانی را بر رومیان مسلط می گرداند ، که با بالهای خود بر گونه های آنان آنچنان ضربه می زنند که چشمهایشان نابینا گشته و زمین شکافته شده و آنها را در خود فرو می برد . )) (18)
و نیز ممکن است بالهای پرندگان حقیقی همچون ابابیل (پرستو) باشد و یا جنگ افزارهایی مانند هواپیما که حضرت مهدی (ع ) آنها را بکار می برد ، و به رودی بیان آن در بحث رزمگاه بزرگ قدس و در بخش حرکت ظهور خواهد آمد .
از پیامبر اکرم (ص ) نقل شده که فرمود :
((مشرکان ، مسلمانان را به خدمت خویش گمارده و آنان را در شهرها به فروش می رسانند ، و هیچ نیکوکار و بدکاری از این عمل پروائی ندارد . این بلا و گرفتاری آن چنان گریبان گیر مردم آن روزگار شود که همه ناامید و ماءیوس و بدبین شده و تصور کنند که گشایشی بر آنان نیست ، که در این هنگام خداوند مردی از پاکان عترت من و از نیاکان ذریه ام برانگیزد ، مردی عادل ، خجسته و پاکیزه که ذره ای (از دستورات اسلام ) را فروگذار نمی کند و خداوند دین و قرآن ، اسلام و مسلمانان را بوسیله او عزت و سربلندی بخشیده و شرک و مشرکین را ذلیل و زبون می گرداند ، وی پیوسته در حالت پروا از خداست و در اجرای حکم خداوند فریب خویشاوند را نمی خورد ، سنگ بر روی سنگ نگذاشته ، و عمارتی برای خویش بنا نمی کند ، در زمان فرمانروایی خود بر کسی تازیانه نزند مگر جهت اجرای حد شرعی ، خداوند متعال تمام بدعت ها را بوسیله او محو و نابود ساخته و تمام فتنه ها را از بین می برد و در هر حقی به وسیله او گشوده می شود و درهای باطل را می بندد و خداوند مسلمانان دربند را هر کجا که بسر برند توسط او به دیارشان باز می گرداند)) (19)
این روایتی است که حالت دردناک به ضعف کشیدن مسلمانان ، و خرید و فروش آنان و اسارتشان را در دیگر سرزمین ها ترسیم می نماید ، و این حالت تنها به زمان ما و مسلمانانی که با حقارت کارکنان و خدمتگزاران مشرکان اند منحصر نمی گردد ، بلکه شامل معامله بر سر ملتهای مسلمان و بیرون راندن آنها از سرزمین هایشان و به اسارت درآمدن آنان توسط مشرکان نیز می شود .
سپس این روایت خاطر نشان می سازد که در حالت یاءس و درماندگی ، ناگاه منجی عالم بشریت حضرت مهدی ارواحنا فداه ظهور می کند .

11- بحار ج 51 ص 68.
12- بحار ج 52 ص 208.
13- بحار ج 52 ص 272 273.
14- بشارة الاسلام ص 28، از عقدرالدرر سلمی .
15- بشارة الاسلام ص 29 به نقل از ینابیع المودة .
16- الملاحم و الفتن ص 129.
17- نسخه خطی ابن حماد ص 53.
18- نسخه خطی ابن حماد ص 124.
19- الملاحم و الفتن ص 108.
عصر ظهور - علی کورانی

فتنه های هنگام ظهور

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

منجي موعود از منظر نهج البلاغه (7):

«أما بعد حمد الله و الثنآء عليه أيها الناس! فاني فقأت عين الفتنه... و ذلک اذا قلصت حربکم و شمرت عن صاق، و ضاقت (کانت) الدنيا عليکم ضيقاً، تستطيلون معه ايام البلآء عليکم، حتي يفتح الله لبقيه الأبرار منکم. ان الفتن اذا أقلبت شبهت و اذا أدبرت نبهت»(1)

 فتنه های هنگام ظهور

 

ترجمه:

«اما پس از حمد و ثناي خداوند متعال، اي مردم! من چشم فتنه و توطئه را شکافتم و برکندم... و اين حوادث زماني رخ مي نمايد که جنگ در ميان شما طولاني گشته و سخت گردد و دنيا چنان بر شما تنگ شود که ايام بلا را دراز پنداريد تا آن که خداوند پرچم فتح را براي باقيمانده نيکان تان به اهتزاز درآورد (زمان ظهور خضرت مهدي عليه السلام).
به راستي آن گاه که فتنه ها روي آورند، شبهه افکنند و باطل از حق دانسته نمي شود و هنگامي که مي گذرد حقيقت آشکار و شناخته شود...»

واژه ها:

فقأت: شکافتن و کندن، کور کردن.
حرب: جنگ
قلّص: زيادي و کثرت، جمع آمدن با هم، دامن به کمر زدن.
شمر: کوشيد و سرعت گرفت.
شمرت عن ساق: کنايه از ظاهر شدن شدت و سختي
شبهت: متشبه شدن حق و باطل

توضيح و تفسير:

اين يکي از خطبه هاي مشهور حضرت علي عليه السلام مي باشد که بعد از پايان جنگ نهروان ايراد فرمود، ايشان بعد از حمد و ستايش پروردگار و درود بر پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به فضايل بلند و موقعيت عظيم علمي و سياسي و شجاعت خود اشاره نموده (که اين که نه خودستايي است بلکه اظهار نعمت الهي و معرفي خويش براي بهره مندي ديگران از آن اقيانوس علم و فضيلت و اتمام حجت بر معاندان و بي خبران و... است) و اعلام مي فرمايد: سؤال کنيد از هر مسأله و مطلب مشکلي قبل از آن که از آنچه تا قيامت رخ خواهد داد آگاهم؛ «فاسئلوني قبل أن تفقدوني...».(2)
و آن گاه از فتنه ها و حوادث تلخ آينده خبر مي دهد(3) و بيش از همه خطر فتنه کور و تاريک بني اميه را خاطر نشان نموده، به تبيين ماهيت فتنه و راه برون رفتن از آنها مي پردازد:
«و ذلک اذا...» و اين امر هنگامي رخ خواهد داد که حوادث به اوج خود برسد، فتنه ها و فساد و جنگ، شدت يابد و شياطين همه ي توان خود را در نبرد با شما (و اسلام راستين) جمع کرده و سازمان دهند و دنيا با تمام وسعتش بر شما تنگ شده و ايام بلا را طولاني پنداريد و (دريچه هاي نجات را بسته يافته و دولت ها و سازمان هاي فريب گر به ياري تان نيايند، آر ي در شرايطي که از همه مأيوس شديد و دل به خدا بستيد و صادقانه او را خوانديد) خداوند فتح و پيروزي را بر باقيمانده ي نيکان شما پديد آورد.
برخي احتمال داده اند مقصود از «حتي يفتح الله لبقيه الأبرار منکم» انقراض دولت بني اميه و روي کار آمدن حکومت بني عباس براي فرزندان نيکوکاري که در آينده مي آيند باشد، ليکن با توجه به نظر جمعي از شارحين نهج البلاغه و دقت در متن خطبه مي توان گفت: اظهر و روشن تر تفسير به دولت حق و عدل حضرت مهدي عليه السلام مي باشد(4) که فتح واقعي و فراگير و ماندگار، همان پيروزي جهاني مهدوي خواهد بود و پيروزي هاي ديگر اگر گاه پيش مي آمده، نسبي و موقت و منطقه اي بوده، به علاوه ان حکومت هاي کوتاه در اختيار خوبان و اهل بيت عليهم السلام نبوده است، مضافاً فتنه ي بني اميه را حضرت به دنبال اين بيان و تبيين ماهيت فتنه ها به طور خاص مطرح مي کند.
بالاتر آن که ابن ابي الحديد معتزلي در شرح خود اين خطبه را با اضافاتي (که سيد رضي ذکر نکرده) از حضرت علي عليه السلام نقل نموده است، به گونه اي که کاملاً بر حکومت حضرت مهدي عليه السلام تطبيق مي شود و ما آن را براي تأييد بحث مي آوريم:
«فانظروا أهل البيت نبيّکم، فان لبدوا فالبدوا، و ان استنصروکم فانصروهم، فليفرّجنّ الله الفتنه برجل منا أهل البيت. بأبي ابن خيره الامام! لا يعطيهم الا السيف... هرجاً هرجاً موضوعاً علي عاتقه ثمانيه أشهر...(5)؛ پس در شرايط فتنه، اهل بيت پيامبرتان را بنگريد و دنبال آن حرکت کنيد، اگر توقف و اقامت کردند پس شما هم ملازم آنان باشيد و اگر از شما کمک خواستند آنان را ياري کنيد؛ چرا که خداوند فتنه ي عظيم را به وسيله ي بزرگ مردي از ما اهل بيت عليهم السلام بر مي دارد و پرچم فتح و پيروزي را به اهتزاز درآورد، هم او که پدرم به فدايش، فرزند بهترين کنيزان (نرجس) است و با شمشير و سلاح و قدرت نظامي، آشوب ها و فتنه ها را در هم مي کوبد و تا هيجده ماه جهاد و جنگ او براي سرکوب همه ي توطئه ها و فتنه ها ادامه مي يابد...»
جالب اين که تعبير «ابن خيره الاماء» کراراً در کتب روايي ما نسبت به حضرت مهدي عليه السلام آمده است.(6)
ابن ابي الحديد توضيح مي دهد: ابن خيره الاماء، همان موعود و منجي آخرالزمان و امام دوازدهم شيعيان بوده که زمين را از ظلم و جور پاک مي کند و سرشار از عدل و قسط مي نمايد و از دشمنان اهل بيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم انتقام مي گيرد و سفياني ( از نوادگان ابوسفيان بن حرب بن اميه) را که بر بخش وسيعي از سرزمين هاي اسلامي سلطه پيدا کرده، همراه با پيروانش از بني اميه به قتل مي رساند و با قدرت، کفار قريش و بني اميه و... را در هم مي شکند.
البته احتمال دارد در زمان قيام آن حضرت، ستمگران بني اميه که مرده اند دوباره به دنيا باز گردند(7) (عقيده به رجعت در شيعه و اسلام)(8) و از آنان انتقام جناياتي که انجام داده اند مي گيرد، (که يکي از آن ها واقعه ي جانکاه و جاويد کربلا و عاشوراي حسيني عليه السلام است که با تمام قساوت، پاکان و بي گناهان را به دستور يزيد بن معاويه به شهادت رساندند و سر از بدنشان جدا کردند و زنان و بازماندگان را به اسارت بردند).
و در منابع روايي شيعه نيز احاديث فراواني (9) نقل شده است که از ستمگران انتقام خواهد گرفت و حتي يکي از لقب هاي حضرت مهدي عليه السلام منتقم مي باشد و حضرتش مي فرمايد:
«أنا بقيه الله في أرضه و المنتقم من أعدآئه(10)؛ من ذخيره ي خدا در روي زمين و انتقام گيرنده از دشمنان او هستم».
از امام صادق عليه السلام روايت است که : «... چون امام حسين عليه السلام به شهادت رسيد، فرشتگان گريستند و گفتند: پروردگارا! آيا قاتلين برگزيده ي تو و فرزند پيامبرت را به حال خود وا مي گذاري؟ پس خداوند سايه و نور امام قائم - عجل الله فرجه الشريف- را بر آنان نماياند و فرمود:
«بذلک القآئم أنتقم منهم(11)؛ به وسيله ي اين قائم - عجل الله فرجه الشريف- از ظالمين و قاتلين انتقام مي گيرم.»
نقل شده است: هروي از حضرت رضا عليه السلام مي پرسد: نظرتان درباره ي اين فرمايش امام صادق عليه السلام که مي فرمايد: «هرگاه قائم ما قيام کند، بازماندگان از قاتلان امام حسين عليه السلام به کيفر کردار پدرانشان کشته مي شوند.» چيست؟
حضرت فرمود: اين سخن صحيح است.
گفتم: پس معناي آيه قرآن (و لا تزر وازرة وزر أخري)(12) «هيچ گناه کاري بار گناه ديگري را بر نمي دارد» چيست؟
فرمود: «آنچه خداوند مي فرمايد صحيح است ولي بازماندگان قاتلان امام حسين عليه السلام به کردار پدران شان خرسند هستند و به آن افتخار مي کنند و هر کس از چيزي راضي و خشنود باشد مانند آن است که آن کار را انجام داده باشد، اگر مردي در مشرق کشته شود و مرد ديگري در مغرب به کشته شدن او شادمان باشد، نزد خدا شريک گناه قاتل است و حضرت قائم- عجل الله فرجه الشريف- فرزندان قاتلان امام حسين عليه السلام را هنگام ظهورش نابود مي سازد؛ چرا که به عمل پدرانشان راضي هستند (و ظاهراً در برابر نهضت مهدوي مزاحمت ايجاد کرده، مي ايستند و در حمايت از کردار پدران خود لجاجت و عناد مي ورزند)...(13)
حال با توجه به اهميت بحث فتنه ها و اين که هر قدر زمان ظهور و قيام حضرت مهدي عليه السلام نزديک تر مي شود فساد و فتنه ها فراگيرتر و پيچيده تر مي گردد، پسنديده به نظر مي رسد شرح اين بخش از خطبه را با کلام مرحوم علامه جعفري رحمه الله به پايان رسانيم:
به راستي آيا اميرالمؤمنين عليه السلام با اين جملات با همه ي تاريخ بشري صحبت نمي کند؟ آيا اين اصل کلي در همه ي جاده ها و طرق اصلي و فرعي تاريخ جريان ندارد؟
«ان الفتن اذا أقبلت شبهت، و اذا أدبرت نبهت، ينکرن مقبلات، و يعرفن مدبرات، يحمن حوم الرياح، يصبن بلداً و يخطئن بلداً(14)؛ بدانيد هنگامي که فتنه ها روي مي آورند مشتبه مي باشند (عوامل اشتباه) و وقتي که روي برمي گردانند بيدار مي سازند، در هنگام آمدن مورد انکار و ناشناسند و در موقع برگشت و روي گردان شدن شناخته مي شوند. فتنه ها مانند بادها مي گردند، (به شهري مي رسند) در يک شهر وارد مي شوند و مي ورزند و از شهري بدون اصابت مي گذرند.»
اميرالمؤمنين علي عليه السلام در اين چند جمله دو اصل بسيار مهم و فراگير را در تحرکات فتنه اي گوشزد فرموده است که با شناخت آن دو اصل مي توان مقداري فراوان از معماهاي تاريخ را حلّ و فصل نمود. اين دو اصل عبارتند از:
1) فتنه در هنگام شروع، ناشناخته و عامل اشتباه است.
2) فتنه در هنگام پايان يافتن و روي گردان شدن، شناخته شده و بيدار کننده است.
اصل اول- هر فتنه اي که با دست بشر و با تفکرات او در جامعه بروز مي کند، هرگز به عنوان فتنه و علائم و مختصات فتنه که همه و مهم باشد بروز نمي کند؛ يعني اين طور نيست که وقتي فتنه اي در يک جامعه سر بر مي آورد به قدري علامت ها و مختصات فتنه بودن آن واضح و روشن است که همگان مي توانند بفهمند. زيرا به وجود آورندگان فتنه ها آگاه تر و ماهرتر از آنند که کاري انجام بدهند که مردم جامعه از نخستين بروز نمودهاي آن، حالت مقاومت از خود نشان داده و آن را برگردان کنند. لذا مهم ترين و اساسي ترين کاري که فتنه گران براي گسترش و تعميق کار خود انجام مي دهند، چند چيز است؛
1) استخدام قيافه هايي که در جامعه به خوبي و پاکيزگي و اخلاص شناخته شده باشند، مانند بعضي از افراد خوارج نهروان که با پيشاني پينه بسته و لب هاي ذاکر و چشم هاي فرو رفته از شب بيداري ها و قرآن به بغل! وسيله اي براي بروز فتنه ي تباه کننده ي خوارج گشتند. چه خوب گفته آن شاعر زبر دست درباره ي قاتلين امام حسين عليه السلام:
جآؤوا برأسک يابن بنت محمد
و يکبرون بأن قتلت و انما
قتلوا بک التکبير و التهليلا
«اي پسر دختر محمد! (اي حسين عليه السلام) سر بريده ي تو را که با خونش آغشته بود، آوردند و آنان در موقع آوردن سر مبارک تو تکبير مي گفتند که تو کشته شده اي !! و جز اين نيست که با قتل تو، تکبير (الله اکبر) و تهليل (لا اله الا الله) را کشتند.»
2) استخدام بهترين شعارها براي مردم آن جامعه، مثلاً اگر فقر مادي در آن جامعه حکم فرماست، شعار «ثروت قارون براي همه»، اگر خفقان و اسارت و زنجير جبر جامعه اي را در خود فرو برده است، قطعاً شعارش آزادي مطلق است که ادعاي آزادي «جان استوارت ميل و اگزيستانسياليسم، سارتر و ياسپر و هايدگر» در برابرش نه تنها رنگ باخته مي باشند، بلکه اصلاً رنگي ندارند. اگر نژادپرستي هدف افراد و گروه هاي يک جامعه باشد، شعار نژادپرستي مانند «نژاد آلمان فوق همه» را سر خواهند داد! و به هر حال فتنه گران ماهر پيش از آن که مقتضاي جوّ جامعه را بشناسند به هيچ کاري اقدام نمي کنند. وقتي که جوّ جامعه را شناختند و فهميدند که تقاضاي اصلي و تقاضاي فرعي جامعه چيست تا عرضه کالاي خود را به آن جامعه با تقاضاي موجود تنظيم نمايند.
3) اگر فتنه گران مردم ژرف نگر و مطلع بوده باشند، تا آنجا که مي توانند دم از اصول عاليه ي انساني و ارزش هاي او مي زنند و چنان فرياد: واعدلا، واحقّا، وا آزاديا، واپيشرفتا، و به طور کلي چنان فرياد وا انسانها مي زنند که حتي بعضي از انسانهاي دانشمند و آگاه و خردمند را هم مي توانند به اشتباه بيندازند.(15)
4) موقعيت گذشته ي جامعه و اصول حقوقي و سياسي و اجتماعي و علمي و هنري و جهان بيني حاکم در آن را چنان بي امان و مطلق مي کوبند و چنان در آن کوبيدن قيافه ي حقّ به جانب از خود نشسان مي دهند که ساده لوحان را وادار مي کنند که حتي درباره ي بديهي ترين اصول و قوانين طبيعي و قراردادي دوران گذشته به ترديد بيفتند، مثلاً شک کنند در اين که آيا خورشيد دوران گذشته هم مانند امروز روي زمين را روشن مي ساخت !! آيا 2 ضربدر2هاي آن دوران، مانندحالا 4 نتيجه مي داد يا عدد ديگري!! آيا در دوران گذشته، کشاورزان با قراردادي معين با کارفرمايان زمين را زراعت مي کردند، يا با راهنمايي جانوران جنگلي به اين کار مي پرداختند!!
5) ايجاد اراده و حرکت از هر راه و با هر وسيله اي که ممکن است، اگر چه مقصد داراي حتي يک صدم ارزش سپري کردن آن راه و قرباني کردن وسيله را نداشته باشد.
مسلم است که اين امور پنج گاننه براي اغلب مردم که از نگرش هاي عميق و همه جانبه محرومند، همه ي امور جامعه را؛ از تفکرات اصلي گرفته تا تخيلات و از عالي ترين ارزش ها گرفته تا عادي ترين پديده ها، مورد سؤال قرار داده، در ابهام فرو مي برد.
اصل دوم- فتنه در هنگام پايان يافتن و رويگردان شدن، بيدار مي کند.
براي توضيح اين اصل، دو نوع فتنه ر ا به طور مختصر توضيح مي دهيم:
نوع اول: فتنه هاي گذرا
نوع دوم: فتنه هايي که در جامعه رسوب مي کنند و عناصر و اصول خود را به عنوان مکتب و عقيده بر جامعه تحميل مي کنند، به طوري که تدريجاً همه ي فرنگ جامعه را فرا مي گيرند.
دو نوع فتنه ي مزبور مشترکاتي دارند و تمايزاتي، مشترکان آن دو عبارتند از:
يک- امور پنج گانه اي که در تفسير اصل اول متذکر شديم.
دو- انقسام مردم در برابر فتنه ها به گروه هاي مختلف:
1) ساده لوحاني که مبناي زندگي، اراده، تصميم و هدف گيري آنان بر اساس کشمش و غوره است ( با يک کشمش گرمي و با يک غوره سردي شان مي شود).
2) مردماني که تا حدودي از اگاهي هاي مفيد در زندگي برخوردارند و يک کشمش و يک غوره نمي تواند وضع آنان را دگرگون کند، ولي باغي از کشمش و يا غوره مي تواند در دگرگون کردن وضع آنان مؤثر بوده باشد.
3) جمعي ديگر وجود دارند که بيدارتر و هوشيارتر از آنند که در بروز فتنه ها، عناصر معرفتي و اختياري شخصيت خود را ببازند، بلکه تا حدود زيادي مي توانند به تحليل و ترکيب قضايايي که فتنه با خود آورده است بپردازند؛ البته اينان در اقليّت اسف انگيزي اند همچنان که نوابغ در اقليّت اسف انگيزي مي باشند.
هر دو نوع فتنه پس از نزول يا استقرار، براي آگاهان قابل شناخت و آموزنده مي باشند؛ زيرا پس از آن که يک فتنه در معرض زوال قرار گرفت، عوامل و انگيزه هاي به وجود آمدن خود را آشکار مي سازد و هم چنين با شناخت چگونگي قطع علاقه ي مردم از آنچه که فتنه آن را مطلوب نشان مي داد مي توان حقيقت مطلوبيت آن را به خوبي ارزيابي کرد؛ مثلاً اگر مشاهده شد که «با بادي از بين رفت» کشف مي شود که «با بادي آمده بود».
اما تمايزات دو نوع فتنه، برخي از آنها بدين قرار است:
1) فتنه هاي گذرا از آن جهت که به اصل و قانون ثابت مستند نيستند و فقط از حوادث و تحولات مي توانند استفاده کنند، لذا دير يا زود صحنه ي جامعه را ترک مي کنند و در موقع ترک جامعه براي عده اي قابل توجه از مردم شناخته مي شوند. در صورتي که فتنه هاي رسوبي از آن جهت که با مهارت کامل خود را وابسته ي اصل و قانون ثابت نشان مي دهند، لذا مي توانند زمان هايي طولاني مغز و روان مردم جامعه را در اختيار خود بگيرند، بلکه چنان که در بالا اشاره کرديم، ممکن است تدريجاً به صورت فرهنگ ثابت جامعه درآيند.
2) شناختن فتنه هاي گذرا براي مردمي که تا حدودي از خرد و آگاهي برخوردارند، آسان تر است از شناختن فتنه هاي رسوبي، زيرا فتنه هاي رسوبي به جهت نمايش وابستگي به اصول و قوانين ثابت انساني چنان که اشاره کرديم مي توانند حتي هشيارترين انسانها را مبهوت بسازند و چنان که خزيمه با آن خرد و تقوا، نخست از پيکار با معاويه امتناع ورزيد، تا آن گاه که سپاهيان معاويه «عمار بن ياسر» را شهيد کردند و به يادش آمد که پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم درباره ي او فرموده بود:
«يا عمار! تقتلک الفئه الباغيه؛ اي عمار تو را گروه ستمکار خواهند کشت.»
3) فتنه هاي رسوبي که با گذشت زمان در جامعه رسوب مي کنند و چه بسا که به صورت فرهنگ ثابت جامعه در مي آيند، ممکن است با بروز شصيت هاي بزرگ و با تقوا مورد تصفيه قرار بگيرند، و امور نامناسب و ناشايست آنها را از واقعيات و امور شايسته تفکيک نموده و جامعه را از تصفيه ي مزبور برخوردار بسازند.(16)

پی نوشت:

1- نهج البلاغه: خطبه 92.
2- منهاج البراعه: ج7، ص73؛ شارح معتزلي از صاحب کتاب استيعاب (ابوعمر محمد بن عبدالبرّ) از قول جميع زيادي از راويان نقل مي کند که گفته اند: «جز علي بن ابي طالب عليه السلام، هيچ يک از صحابه ي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را نگفته است».
3- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد: ج7، ص47؛ او متجاوز از سي مورد خبر غيبي و پيشگويي تاريخي از امام علي عليه السلام ذکر کرده و گويد: «تتبع کرديم همه آنها تحقق يافته و کاملاً صحت داشته ».
4- منهاج البراعه: ج7، ص77؛ نهج البلاغه (دشتي): خطبه 93.
5- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد: ج7، ص58؛ الغارات: ج2، ص678؛ معجم احاديث المهدي عليه السلام: ج5، ص305.
6- بحارالانوار: ج51، ص121 و ج 41 ص 354 و ج 33، ص 365 و...
7- شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد: ج7، ص59.
8- رساله العقايد الجعفريه: 250؛ مجمع البحرين: ج2، ص679؛ فرهنگ نامه مهدويت: 194؛ حقّ اليقين، ص351.
9- بحارالانوار: ج52، ص354 و ج 45 ص 299؛ غيبت نعماني: ص231.
10- کمال الدين: ج2، ص384؛ نجم الثاقب: ص106.
11- بحارالانوار: ج51، ص868 ؛ اصول کافي: ج1، ص534.
12- سوره ي انعام، آيه ي 164.
13- علل الشرايع: ج1، ص219- بحارالانوار: ج52، ص313؛ نجم الثاقب: ص819.
14- نهج البلاغه: خطبه ي 92.
15-ولي چه بايد کرد:
راه هموار است و زيرش دام ها++
قحطي معنا، ميان نام ها
لفظ ها و نام ها چون دام هاست++
لفظ شيرين ريگ آب عمر ماست
16-ترجمه و شرح نهج البلاغه/ علامه محمد تقي جعفري: ج16 ص 301-306.

منبع: کتاب منجي موعود از منظر نهج البلاغه

رابطه داعش با "روايات سفيانی، دجال و پرچم های سياه"چیست؟!

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
در کتاب هاي شيعه و معتبر ما در بحث مهدويت، مثل کتاب «کمال‌الدين و تمام‌النعمة» شيخ صدوق روايات متعددي در مورد دجال وجود دارد ولي تاکيدي که در روايات اهل سنت در مورد دجال است در شيعه نيست. در شيعه بيشتر بحث روي «سفياني» است...

رابطه داعش با "روايات سفيانی، دجال و پرچم های سياه" چیست؟!

 

ظهور منجی موعود یک اعتقاد عمومی در تمامی ادیان است. کتاب های مقدس آسمانی، چه آنها که بخشی یا تمام آنها وجود دارد و چه آنها که منقولاتی از آنان در کتاب های دیگر آمده است، بشارت داده اند که جهان در سیطره ظلم و فساد نمی ماند؛ بلکه جماعت صالحان به امامت "رهبر موعود" عدل و داد را در گیتی حاکم خواهند کرد.

ریشه دار بودن اعتقاد به مهدی و منجی، موجب آماده بودن مردم اعصار گوناگون برای پذیرش و تبعیت وی شده و می شود. از همین رو، این مفهوم موجب سوءاستفاده فریبکاران و شیادانی شده است که در طول تاریخ با ادعاهای دروغین، خود را مهدی یا از یاران او معرفی کردند تا از رهگذر عقیده پاک مردم به نیات آلوده خویش دست یابند. اتفاقاً بسیاری از این مدعیان، در نقشه خود موفق شده و به مقصود خود رسیده اند؛ چه مدعیان کوچکی که اهداف مالی و رمالی داشته اند، و چه مدعیان بزرگی که توانستند با این ادعا حکومت های عریض و طویل یا مذاهب منحرف دیرپا و گسترده ای برای خویش دست و پا کنند. 

گذشته از نمونه های کوچک و محلی، بزرگ ترین نمونه این اقدام دروغین در برهه اخیر، گروههای تروریستی فعال در خاورمیانه ــ مانند داعش و خراسان ــ هستند که با شبیه سازی احادیث و روایات مهدویت، تلاش دارند خود را به این جریان منتسب نموده به اهداف پلید خود در منطقه و جهان برسند. 

با توجه به خبری که چند روز پیش درباره سوء استفاده گروه داعش از "دجال" منتشر شد؛ و نیز ظهور گروه جدیدی با عنوان "خراسان" که ظاهرا نام خود را از روایات آخر الزمان اقتباس کرده است، اولین گفتگوی سلسله مطالب در انتظار منجی را در زمینه این گونه ادعاها انجام داده ایم.

میهمان این هفته خوانندگان ابنا «حجت الاسلام والمسلمين دکتر جواد جعفری» عضو هيأت علمی و معاون پژوهشی مؤسسه آينده روشن (پژوهشکده مهدويت) است.

متن کامل مصاحبه با استاد جعفری را در زیر بخوانید:

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به کوشش: احمد محبوبی
عکس: سجاد ظاهری
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ابـنا: معناي لغوي و اصطلاحي دجّال چيست؟

ــ بسم الله الرحمن الرحیم. واژه دجال همانطور که در لغت آمده از ريشه «دَجَلَ» است و مشتقات آن در کتاب هاي لغت وجود دارد. «دَجَلَ» به معناي روي چيزي را پوشاندن است. وقتي شما روي چيزي را مي پوشانديد، مي گويند: «دَجَلَه» رويش را پوشاند. برخي گفته اند که به معناي مخلوط کردن چند چيز با هم است، کسي را به اشتباه بياندازد يعني خلط کردن به قصد فريب دادن و به اشتباه انداختن. گفته اند که موجودي هم در آخر الزمان مي آيد که دروغ هاي فراواني به مردم مي گويد و مردم را به اشتباه مي اندازد به اين خاطر از ريشه «دَجَلَ» صفت مبالغه «دجّال» را استفاده کرده اند بنابراين دجال صفت مبالغه است که از «دَجَلَ» گرفته شده است و به معناي بسيار فريبنده، به التباس رساننده و مخلوط کننده است.

ابـنا: آيا نام دجال در کتاب های روایی معتبر شيعه و سنی آمده است؟ و دجال داراي چه ويژگي هايي است؟

ــ دجال در روايات اهل سنت بيشتر آمده است. يعني اهل سنت در «صحيح بخاري»، «صحاح سته» و خيلي از کتاب هاي حديثي شان فراوان به بحث دجال پرداخته اند. دجال در کتاب معتبر و قديمي مثل «مصنف ابي شيبه» ـ که متعلق به سنه 120قمري است يعني همان زمان هايي که اجازه دادند حديث نوشته شود ـ آمده است.

البته اهل سنت با واژه ديگري به نام «مسيح الدجال» آورده اند. مسيح در اينجا به معناي مسح و دست کشيده شده است. آنها معتقدند يک طرف صورت دجال را دست کشيده و پاک کرده اند و دجال ابرو و چشم ندارد و ممسوح العين است. چشم دجال مسح شده است يعني روي چشم دجال دست کشيده و پاک شده است و دجال يک چشم ندارد و به همين خاطر به دجال «مسيح الدجال» مي گويند؛ يعني دجالي که يک طرف صورتش ممسوح است. بنابراين اگر ما اين تعبير را بپذيريم دجال کسي است که طرف راست صورت او مسح شده است يعني پاک شده و از بين رفته است. در روايات آمده است که چشم چپ دجال روي پيشاني اش است. با توجه به اين مطلب، اينکه معروف است که چهره دجال را چشمي در وسط پيشاني، ترسيم مي کنند درست نيست؛ يعني دجال يک چهره عادي دارد و سمت راست صورت و چشم راستش از بين رفته است.

در کتاب هاي شيعه و معتبر ما در بحث مهدويت، مثل کتاب "کمال‌الدين و تمام‌ النعمة" اثر «شيخ صدوق» روايات متعددي در مورد دجال وجود دارد ولي تاکيدي که در روايات اهل سنت در مورد دجال است در شيعه نيست. در شيعه بيشتر بحث روي «سفياني» است. دجال همان طور که از اسم آن بر مي آيد، نماد تزوير و دروغ است. و اهل سنت روايات فراواني دارند که پيامبر(ص) در نمازها از دجال استعاذه مي کرد و مي فرمود: هيچ پيامبري نبوده مگر اينکه مردم و امت خود را از دجال ترسانده است.

بنابراين در روايات اهل سنت بحث دجال اولا خيلي پررنگ، قديمي و معتبر است و ثانيا نماد دروغ و تزوير است و به مردم خيلي توصيه شده که از دجال بپرهيزند. اهل سنت روايتي از پيامبر(ص) نقل مي کنند که قيامت نمي شود مگر اينکه حدود سي نفر دجال قيام مي کنند که هر کدام مي گويند ما پيامبر هستيم. پيامبر(ص) در اين روايت اشاره مي کند که دجال ادعاي نبوت مي کند. ولي در خيلي از روايات اهل سنت آمده که دجال مدعي الوهيت و ربوبيت است و مي گويد من پروردگار شما هستم. و بعد اوصافي براي دجال آمده است که چه کارهايي انجام مي دهد که اين را به اثبات برساند.

معياري که پيامبر(ص) براي تشخيص دجال بيان مي کند اين است که مي فرمايد: «دجال ادعاي خدايي خواهد کرد ولي شما بدانيد که خداي شما سالم است ولي چشم او اعور است». اين نشانه ساده و روشن دادن از طرف پيامبر(ص) نشان مي دهد که دجال چگونه مي تواند مردم را گول بزند و چه مقدار انسان ها حرفهاي او را مي پذيرند. لفظ اعور به معناي لوچ بودن چشم که در اين روايت آمده است اين طور به نظر مي رسد که آنهايي که دجال را ممسوح العين معنا مي کنند با اين روايت در تعارض است. يعني اين روايت مي گويد که چشم راست دجال چپ است نه اين که چشم ندارد.

ابـنا: آيا منظور از دجال، فکر و ايده و انديشه است؟ و آيا کارهاي دجال را يک فرد انجام مي دهد يا به صورت گروهي اين کارها انجام خواهند داد؟

ــ آنگونه که از روايات معلوم مي شود دجال جريان، سمبل و نماد است. دليل آن هم اين است که نوع بياني که احاديث دارند با معنا کردن عادي نمي تواند سازگار باشد و بر فرد منطبق نمي شود. مثلا روايتي از پيامبر(ص) وارد شده است که دجال چهارپايي دارد که «عرض ما بين اذنيه ميل» يک ميل بين دو گوش اين الاغ فاصله است. ميل را در روايات از شش هزار متر تا سه هزار متر يعني نيم فرسخ تعبير کرده اند. بنابراين وقتي که روايت مي گويد که دجال سوار بر مرکبي که بين دو گوش آن حداقل سه کيلومتر فاصله است نمي شود بر شخص تطبيق شود. يا در روايت ديگر آمده است: «يخرج معه جنّه و نار»، بهشت و جهنمي با او همراه است. يا «و جبل من خُبز» کوهي از نان همراه دجال است. «و نحر من ماء» دجال رودخانه آب با خود مي برد. اين تعبيرات نمي شود به فرد حمل شود؛ مثلا بگوييم که دجال آدمي است که با خود کوه به همراه دارد. يا تعبيراتي که اميرالمومنين(ع) دارد که «يخوض البحار، يسير معه الشمس، بين يديه جبل من دُخان، خلفه جبل ابيض، تحته حمار اقمر، خطبة حماره ميل» هر قدمي که الاغ دجال در راه رفتن بر مي دارد سه هزار متر است. يا در مورد سرعت دجال روايتي وجود دارد که با سرعت خورشيد برابر است. چنين چيزهايي بايد ناظر به ابزارهايي باشد. بنابراين دجال را نمي شود گفت که شخص تنهاست. منتها دجال در روايات به اشخاص مثل کسي که ادعا کرده من پيامبر هستم، هم اطلاق شده است. و دجال مثل سفياني ـ که معتقدم سفياني شخص خاصي است ـ نيست. دجال در طول تاريخ جريان داشته و نماد دروغ و نيرنگ است و نمي شود گفت که دجال شخص خاص است و نشانه ها به شخص خاص قابل تطبيق نيست.

ابـنا: آيا حضور دجال از علائم قطعي ظهور است يا از علائم غير قطعي؟

ــ جديد ترين تحقيق درباره روايات دجال در کتاب دانشنامه امام مهدي(عج) آمده و از طرف دارالحديث منتشر شده است. «حجت الاسلام سيد محمد کاظم طباطبايي» معتقد است ما طبق تحقيقاتي که انجام داديم به اين نتيجه رسيديم که دجال هيچ ربطي به مهدويت ندارد. ما در روايات خود داريم که کسي که دجال را خواهد کشت بنابر برخي روايات حضرت مهدي(عج) است و بنابر برخي روايات حضرت عيسي است. از اين باب مي شود گفت دجال به مباحث مهدويت ربط دارد.

البته اين را بايد بگويم که به صورت کلي در اهل سنت علائم ظهور با علائم قيامت به هم آميخته شده است يعني اهل سنت چيزي به عنوان علائم ظهور ندارند. آنها اين تعبير که بگويند که قبل از آمدن امام مهدي(عج) و خليفه آخر، فلان اتفاقات مي افتد چنين چيزهايي ندارند. آنها «اشراط الساعه» يعني نشانه هاي قيامت اطلاق مي کنند. از ديدگاه اهل سنت پيامبر(ص) وقتي نشانه هاي قيامت را بيان مي کند هم به ظهور امام زمان(عج) اشاره مي کند و هم به دجال مي پردازد که قبل از وقوع قيامت اينها اتقاق مي افتد.

اينکه دجال به عنوان نشانه ظهور باشد، چنين چيزي نداريم. ما وقايع دوران ظهور را داريم که به بحث دجال مربوط مي شود. به عبارت ديگر يکي از اتفاقاتي که در دوران ظهور مي افتد اين است که دجال به دست حضرت عيسي بنابر برخي روايات و بنا بر روايات ديگر به دست حضرت مهدي(عج) کشته مي شود. معلوم است که قبل از آن، دجال فعاليت مي کرده نه اينکه تازه پيدا شده باشد و اين سير هميشه وجود دارد و در هر وقت کسي نماينده جريان انحراف است و راس جريان انحراف به دست حضرت عيسي يا امام مهدي(عج) کشته مي شود. روي اين حساب مي شود گفت دجال جزء نشانه هاي ظهور نيست اتفاقي است که در طول تاريخ جريان دارد و زماني که حضرت مهدي(عج) ظهور کرد سر اين جريان قطع مي شود و مضمحل خواهد شد.

ابـنا: مفهوم دجال در اديان ديگر مثل مسيحيت و يهوديت وجود دارد يا مختص اسلام است؟

ــ در رساله يوحنا که متعلق به ادبیات دینی مسيحيت است ذکری از دجال آمده است و آنها خودشان به عنوان «آنتي کريست»(ضد مسيح) از آن ياد مي کنند. مي گويند که ضد مسيح همان دجال است و دجال دشمن اصلي حضرت عيسي است. در روايات اهل سنت دشمن اصلي حضرت مهدي(عج) دجال است ولي در روايات شيعه دشمن اصلي حضرت مهدي(عج)، سفياني است.

ابـنا: آيا مي شود دجال را به گروههاي تکفيري که در عراق و سوريه فعال هستند تطبيق داد؟

ــ نشانه اصلي دجال فريب و نيرنگ است يعني اختلاف اساسي بين سفياني و دجال همين است. سفياني اهل خونريزي و کشتن است و به زور نظامي و قتل و غارت کارش را پيش مي برد ولي کار دجال فريب است. در روايات نداريم که دجال خوني مي ريزيد يا جايي را به آتش مي کشد. در يکي از روايات از پيامبر(ص) آمده است که «دجال همراه خود يک بهشت و جهنمي همراه دارد و به مردم مي گويد اين جهنم، و اين بهشت است در حالي که برعکس مي گويد. ايها الناس؛ اگر شما دجال را ديديد به هرکدام که به شما گفت اين جهنم است درون آن بپريد که آن ماء عذب و آب گوارا است». تعبير دجال در روايات با نيرنگ و فريب همراه است و به هيچ وجه با داعش که کارشان با زور اسلحه است، قابل تطبيق نيست. گروه داعش جلوي دوربين مردم را مي کشند و زشتي ها را مخفي نمي کنند. به عکس دجال کسي است که به قدري نيرنگ و فريب مي کند که خيلي ها به آن مي گروند. و در برخي از روايات آمده است که کار به جايي مي رسد که زن ها به قدري به دجال مي گروند که مردها مجبور مي شود زن و دختر و عمه و خاله خود را با طناب ببندد که به سمت او نروند. نوع رفتاري که در رابطه با دجال است قابل تطبيق بر حرکت هاي خونريزي و کشتار نيست.

ابـنا: آيا شخصيت سفياني را مي توانيم با گروههاي تکفيري و داعش تطبيق دهيم؟

ــ آن طور که در روايات ما گفته اند سفياني را با کارش بشناسيد و عمل سفياني اين است که در شش ماه، چهار کشور يعني آبادي هاي شامات شامل؛ فلسطين، اردن، لبنان و سوريه را تصرف مي کند. کسي که با خونريزي بتواند شش ماهه اين چهار کشور را بگيرد به ما گفته اند که اين سفياني است. شما مي بينيد داعش در عرض سه سال نتوانست سوريه را بگيرد و ديدند نمي شود سوريه را بگيرند به عراق حمله کردند ولي در روايات ما اين آمده است که سفياني اول اين چهار کشور را مي گيرد، تمام رقبايش را مي کشد و بعد سراغ شيعه کُشي مي رود. و براي شيعه کشي لشگري به عراق و کوفه و لشگري به مدينه مي فرستد چون مي شنود که امام مهدي(عج) در مدينه فعاليت مي کند و به مدينه حمله مي کند.

عمر سفياني از اول ظهور خود تا مرگش 15 ماه بيشتر طول نمي کشد کل جريان سفياني 15 ماه است و تا 9 ماه بعد از ظهور زنده است. يعني 6 ماه بحث گرفتن کشورهاست و وقتي کشورها را مي گيرد ظهور اتفاق مي افتد و بعد از 9 ماه به دست امام زمان(عج) در بيت المقدس کشته مي شود نوع رفتاري که سفياني دارد خيلي ريزتر، و پيشرفت آن خيلي شديدتر از آن چيزي است که داعشي ها دارند.

ابـنا: روايات سفياني را اهل سنت نيز نقل کرده اند يا مختص شيعه است؟

ــ روايات سفياني را ما بيشتر نقل کرده ايم. در نقل هاي اهل سنت خيلي کم به سفياني پرداخته شده و آنها بيشتر به «جيش الکعبه» يعني نيرويي که مي خواهد به کعبه حمله کند، پرداخته اند. و واژه سفياني را آنها به کار نبرده اند. چون واژه سفياني به قوم بني سفيان و بني اميه مرتبط است. شايد نشود لفظ سفياني در روايات اهل سنت پيدا شود و کم پيدا مي شود و آنها سفياني را با تعبيرات ديگري مثل سپاهي که عليه کعبه حرکت مي کند ياد کرده اند. و برخي از رواياتي که متعلق به سفياني در روايات ما است را آورده اند و گفته اند اين سپاه به مکه حمله مي کند. چون در روايات آمده است که سپاه سفياني بعد از مدينه به مکه حمله خواهد کرد. سفياني بيشتر در شيعه و به عنوان دشمن بني اميه اي امام زمان(عج) و به عنوان نماد بني اميه که هميشه در مقابل اهل بيت(ع) مي ايستادند، آمده است. يعني در آخرالزمان کسي از بني اميه در مقابل ايشان مي ايستد به همين خاطر سفياني ناميده شده است.

ابـنا: رواياتي که در مورد پرچم هاي سياه وجود دارد آيا اين روايات در منابع ما وجود دارد يا نه؟ و اين روايات به چه گروههايي اشاره دارد و آيا قابل تطبيق بر گروههاي تکفيري است يا نه؟

ــ روايات «رايات سود» در کتاب هاي معتبر مهدويت ما هم آمده است ولي در اينجا به بحث عميق حديثي نياز داريم که از لحاظ سند شناسي معلوم شود آيا اين احاديث اصالت شيعي دارند يا نه؟ چون ما حديث ها را دسته بندي هاي مختلفي مي کنيم؛ مثلا بعضي از روايات، حديث شيعه در کتاب اهل سنت هستند. مثلا در کتاب «فتن ابن حماد» حديثي داريم که جابر از امام صادق(ع) روايت کرده است. اين حديث شيعي در کتاب سني است. بعضي از احاديث اهل سنت در کتاب هاي شيعه است مثلا کل سند کتاب «الملاحم و الفتن» سيد بن طاووس از اهل سنت است. يا حديث سني در کتاب سني است و يکسري کتاب ها حديث شيعي در کتاب هاي شيعي است.

تحقيقي که استاد ما در دارالحديث انجام داده است اين است که حديثي از شيعه در رابطه با رايات سود که در کتاب شيعه باشد و به دوران ظهور اشاره داشته باشد نداريم، رواياتي که داريم رواياتي است که به حرکت بني عباس ناظر است. بنابراين رواياتي که رايات سود در آنها آمده رواياتي هستند ولو اينکه در کتاب هاي شيعي آمده اند ولي سندهايشان از اهل سنت است. پس نمي توانيم بگوييم که يکي از نشانه هاي ظهور رايات سود است.

اما اگر اين تحقيق ثابت نشود احاديثي داريم که پرچم هاي سياه قبل از ظهور از طرف مشرق حرکت مي کنند. البته اهل سنت به شدت اين روايات را قبول دارند و روايات صحيح السند در کتاب هاي معتبر اهل سنت است و معتقدند که رايات سود از نشانه هاي ظهور است و از مشرق حرکت خواهد کرد. آنها مشرق را بر طبق روايات ديگر تقريبا ماوراء النهر زمان قديم مثل شهر بخارا مي دانند. و اين منطقه خارج از ايران است و اين حرکت از آنجاها نشات مي گيرد.

آنچه که در روايات ما تاکيد شده پرچم هاي سياهي است که از شرق مي آيد و زمينه ساز ظهور امام زمان(عج) است اين متعلق به مشرق است و هيچ ربطي به داعش و پرچم سياه اينها ندارد.

برخي از اهل سنت يک سري روايات ديگر پيدا کرده اند که در آنها بحثي از پرچم هاي سياه وجود دارد که مثلا در روايات آنها است که اين ها آدم هاي بدي هستند. يعني قبل از ظهور دو نوع پرچم سياه وجود دارد و در رواياتي آمده است که آدم هاي بدي پرچم سياه خواهند داشت و اين را بر داعش تطبيق کرده اند و کسي که پرچم سياه خوب دارد خراساني است و از شرق مي آيد. پس بحث دو پرچم سياه بودن را داريم و اين نياز به کار بيشتر دارد که آيا ما پرچم سياه بد در روايات داريم يا نه؟ ولي آنکه که خيلي معروف است و اهل سنت در کتاب هاي معتبر روايي شان نقل کرده اند هماني است که از شرق مي آيد و در روايات آمده است که بني عباس از همانجا که شکل گرفته اند از آنجا از بين خواهند رفت و اين نشان مي دهد که شرق همين خراسان است.

پرچم هاي سياهي که از شرق مي آيند را سني ها قطعا قبول دارند. در شيعه هم معمولا مي گويند که اين چنين چيزي هست؛ مثلا در سی دی انحرافی "ظهور بسیار نزديک است" هم این آمده بود و گفته بودند که سيد خراساني، مقام معظم رهبري است و پرچم سياه دارند. يا «آقای کورانی» مي گويد پرچم هاي سياه، پرچم هاي عزاي امام حسين(ع) است و اين عزاداريها در ايران نماد پرچم هاي سياه است و کعنای پرچم هاي سياه خواهند آمد این است که عزاداران اباعبدالله(ع) اين کار را خواهند کردند. اينها تفسيرها و برداشت هايي از آن روایات است؛ اما اگر کسی تحقيق کند می تواند اثبات کند که پرچم های سياه در روايات اصيل شيعه، ربطي به علائم ظهور ندارد.

ابـنا: اکنون شاهد هستیم که گروههایی مانند داعش از روایات مربوط به مهدويت برای جمع کردن طرفدار و مشروعيت بخشي استفاده می کنند. در اين مورد تحليل خود را بيان کنيد.

ــ مهدويت در شيعه مدعيان دروغين داشته است ولي جالب است بدانید که اين مدعيان دروغين بيشتر در اهل سنت بوده اند! ما حکومت هاي خيلي بزرگي مثل حکومت «مهدي سوداني» و اينها را داشتيم که با ادعاي مهدويت حکومت هاي عريض و طويلي تاسيس کردند و توانستند با اين ادعا کشورهايي را بگيرند، جنايت هايي مرتکب شوند و انسان هايي را بکشند. در تاريخ انسان هاي خونريز وجود دارد که به نام مهدويت قيام کردند، خيلي ها را فريب دادند و حکومت هاي خيلي پايداري را تشکليل دادند. داعشي ها اگر بخواهند اين کار را بکنند چيز جديدي نيست که بگوييم اينها حرف تازه اي را پيدا کردند که جهاني را به خود متوجه کنند. همانطور که مستشرقين مي گويند اکثر کشورهايي که از يوغ استعمار نجات پيدا کردند اکثرشان با مهدويت بودند مثلا در کشور ايران، نيجريه و بخشي از هند که توانستند از استعمار انگليس و فرانسه نجات پيدا کرده و استقلال پيدا کنند مستشرقين مي گويند کساني که قيام ها را شروع کردند و توانستند مردم را دور خود جمع کنند با ايده مهدويت موفق به اين کار شدند. داعشي ها اگر اين کار را کنند چيز بعيد و جديدي نيست. قبلا هم بوده و افرادي را فريب داده و حکومت هايي را تشکيل داده اند.

ابـنا: در اين بحثي که فرموديد دليل ورود مستشرقين به مباحث مهدويت چه بود؟

ــ آنها مي خواستند کارکرد مهدويت را بگويند و خطر مهدويت را به سران خودشان گوشزد کنند. يکي از مسشرقين آلماني کتابي نوشته به نام "مهدويت". وي کشورهای اسلامی را گشته و تأثير مهدويت را در اين کتاب آورده است.

عده ای معتقدند چون ايران داراي آموزه امام غائب و مفهوم نیابت عام از امام غائب به نام "ولایت فقيه" هست و بحث انتظار را دارد، انقلاب اسلامی پيروز شد ولي انقلاب ساير کشورهای منطقه به پيروزی واقعی نرسید. بنابراین مستشرقين جستجو کرده اند تا بدانند که کارکرد مهدويت در جوامع اسلامي چيست. آنها در بحث هایشان گفته اند که مهدويت چه شور و آثاری را در جامعه اسلامي ايجاد کرده است؛ و الا مستشرقين غصه مهدويت اصيل را نمي خوردند. 

ابنا: از اينکه وقت خود را در اختيار ما گذاشتيد بسيار سپاسگذارم.


آیا حدیثی با مضمون "وقتی یک روز به آخر الزمان باقی مانده باشد دستی در آسمان ظاهر خواهد شد"وجود دارد؟

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
 
پرسش

آیا حدیثی با مضمون "وقتی یک روز به آخر الزمان باقی مانده باشد دستی در آسمان ظاهر خواهد شد" وجود دارد؟ آیا ممکن است که فضای تازه ای در آسمان به نمایش گذاشته شود که همان "دست" باشد؟ شما می توانید تصاویر مربوط به آن را در اینترنت با جستجو نمودن جمله "دست خداوند در آسمان" بیابید.
  • پاسخ تفصیلی

پیش از پرداختن به پاسخ تذکر نکته ای لازم به نظر می رسد.

با توجه به این که روایات اسلامی (اعم از شیعه و سنی) مخلوطی از صحیح و غیر صحیح است و روایات جعلی در آن وارد شده و نیاز به پالایش جدی دارد (در این رابطه می توانید به پاسخ شماره   3187   که در همین سایت موجود است مراجعه نمایید) از ای ن رو تنها با وجود داشتن روایتی در کتب حدیثی نمی شود به آن روایت استناد نمود.

بنابر این با صرف نظر از صحت و سقم سند روایتی که ذکر نمدید، اما اصل روایت در کتب روایی ما (شیعه) آمده است.

نعمانی در کتاب غیبتش با سندش از امام صادق روایت نموده است که آن حضرت فرمود: نداء از حتمیّات‏ است و سفیانىّ از حتمیّات است و یمانىّ از حتمیّات است و کشتن نفس زکیّه از حتمیّات است و کف دستى که از آسمان بیرون مى‏آید از حتمیّات است. [1]

اما سخن در تطبیق کلام شما با این روایت است، ما نه می توانیم کاملاً این دو را با هم تطبیق نماییم و نه دلیل قاطعی بر رد آن داریم.

ما از خداوند متعال مسئلت می نماییم که مقدمات ظهور امام زمان را فراهم نموده و فرجش را نزدیک فرماید تا بشریت را از ظلم و ستم فراگیر رهایی بخشد.

اما قابل توجه است که ما این گونه تعبیرات را بر معانی ظاهریشان حمل نمی نماییم مثل این که می گوییم: او عین الله (چشم خدا) یا یدالله (دست خدا) است بدیهی است که این سخنان به معناهای حقیقیشان حمل نمی شوند؛ زیرا (همان طور که در کلام و فلسفه اسلامی و ... به اثبات رسید) خداوند ار هرگونه جسم و ماده مبرّا است.



[1] نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبة، ص 252، مکتبه صدوق، تهران، 1397 هـ ق، علامه مجلسی،بحارالأنوار، ج 52، ص 233، الباب 25 ، ح 98 ، مؤسسة الوفاء بیروت – لبنان، 1404 قمرى‏ .

روزنه های اميد در عصر غيبت

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
وضعيت جهان پيش از ظهور امام عصر(علیه السلام) به گونه ای است كه شايد انسانهايی را به يأس بكشاند؛ چنانكه بعضی از روايات اشاره به همين موضوع داشته و
رواج هرج و مرج، ناامنی، شيوع بيماری و گرسنگی و... را به عنوان ويژگيهای اين دوران برشمرده اند؛ ليكن روايات ديگری نيز وجود دارد كه در آنها به نكات روشن و
روزنه های اميد برای شيعيان و انسانهای مؤمن و متعهد اشاره شده است.
برخی از روايات درباره مؤمنانی سخن می گويد كه هيچ گاه زمين از آنان تهی نمی شود و آنان در شرايط سخت پيش از ظهور نيز در سراسر جهان حضور دارند.
رواياتی هم به نقش علما و دانشمندان اسلامی در زمان غيبت اشاره دارند كه هر از چند گاه يكی از آنان موجب دگرگونی در جامعه و حفظ دين خدا می شود. در
بعضی از روايات معصومين(علیهم السلام) نيز از نقش ويژه شهر قم پيش از ظهور امام زمان(علیه السلام) ياد شده است.

1. نقش مؤمنان حقيقی

بعضی از روايات در پاسخ كسانی آمده است كه گمان می كردند روزگاری خواهد رسيد كه جامعه از وجود انسانهای مؤمن تهی و بی بهره شود. امام(علیه السلام) اين گمان را نفی كرده و از وجود مؤمنان در هر روزگاری خبر داده است:
زيد زراء می گويد: به امام صادق(علیه السلام) عرض كردم: می ترسم ما از مؤمنان نباشيم. امام فرمود: چرا چنين فكر می كنيد؟ گفتم: زيرا می بينم در ميان ما كسی نيست كه برادرش را بر درهم و دينار مقدم دارد، ولی اين را می بينم كه درهم و دينار را به برادر دينی - كه ولايت امير مؤمنان(علیه السلام) ما را به دور يكديگر به گرد آورده - ترجيح می دهيم. امام صادق(علیه السلام) فرمود: اين چنين نيست كه می گويی شما اهل ايمان هستيد ليكن ايمان شما كامل نمی شود تا هنگامی كه قائم آل محمد(علیه السلام) قيام كند. در آن هنگام خداوند خفرَد(حکمت) شما را نيز كامل می كند و شما مؤمنان كامل می شويد. سوگند به آن خدايی كه جانم در دست قدرت اوست كه در سراسر جهان، انسانهايی هستند كه همه دنيا در نظرشان با پر پشه ای برابری نمی كند.1

2. نقش علما و دانشمندان شيعه

هرگاه ابرهای سياهی و جهل سايه خود را بر جوامع بشری گسترانده است دانشمندان و علمای دينی مسؤوليت خود را در جهت زدودن جهل و نادانی از انديشه ها و فساد و تباهی از دامن مردمان، به خوبی انجام داده اند. طبق روايات، علما در آخرالزمان اين نقش را به خوبی ايفا می كنند. امام هادی(علیه السلام) در اين زمينه می فرمايد:
اگر در دوران غيبت قائم آل محمد(علیه السلام) دانشمندانی نبودند كه مردم را به سوی او هدايت و راهنمايی كنند و با حجتهای الهی از دينش دفاع نمايند و شيعيان ضعيف را از دامهای شيطان و پيروانش رهايی داده و از دام ناصبيها (دشمنان اهل بيت) نجات بخشند كسی در دين خدا پا برجا نمی ماند و همه مرتد می شدند؛
ولی آنان رهبری دلهای شيعيان ضعيف را با قدرت در دست گرفته و حفظ می كنند؛ چنان كه ناخدای كشتی سكان و فرمان كشتی را نگاه می دارد. بنابراين آنان نزد خدا والاترين انسانها هستند.2
رسول خدا(ص) پيرامون زنده كننده دين در هر قرن می فرمايد:
خداوند بزرگ برای امت اسلام در آغاز هر قرن شخصی را برمی انگيزاند تا دين را احيا و زنده نمايد.3
اين گونه روايات با صراحت به نقش علما در روزگار غيبت اشاره كرده و به خنثی شدن توطئه شيطانها و تجديد حيات دين به دست دانشمندان تصريح می كند.
اثبات اين مطلب در روزگار ما به دليل و برهان نياز ندارد. نقش حضرت امام خمينی(ره) در از بين بردن نقشه های شوم دشمنان - كه اساس دين را در جهان معاصر در معرض خطر قرار داده بودند - بر كسی پوشيده نيست. عزتی كه اسلام در اين عصر يافته به بركت انقلاب اسلامی ايران و بنيانگذار آن حضرت امام خمينی است.

3. نقش شهر قم در آخرالزمان

آنگاه كه جامعه بشری به سوی انحطاط و تباهی پيش می رود روزنه اميدی نمايان می گردد، مردمی پرچمدار نور در دل تاريكيها می شوند. شهر قم در آخرالزمان اين نقش را بر عهده دارد. روايات بسياری وجود دارد كه در آنها اين شهر مقدس و انسانهای وارسته ای كه در آن وجود خود را از چشمه زلال مكتب اهل بيت سيراب كرده و رسالت ابلاغ پيام را برعهده گرفته اند، ستايش شده اند.
ائمه معصومين(ع) درباره قم و نقش آن در نهضت فرهنگی زمان غيبت امام زمان سخنانی دارند كه به برخی از آنها اشاره می شود:
3-1 - قم حرم اهل بيت: از برخی روايات برداشت می شود كه قم و اهل آن نشانه و الگوی تشيع و ولايت بوده و خواهند بود، از اين رو هر كس را كه می خواستند دوستدار اهل بيت و علاقه مند به آنان معرفی نمايند او را «قمّی» خطاب می كردند. چنان كه در روايتی آمده است:
گروهی خدمت امام صادق(علیه السلام) شرفياب شدند و گفتند:ما از مردم «ری» هستيم، حضرت فرمود: آفرين به برادرانمان از «اهل قم». آنان چند بار تكرار كردند: ما از «ری» خدمت شما رسيده ايم. حضرت نيز سخن نخست خود را تكرار می كرد. آنگاه فرمود: حرم خداوند مكه است؛ برای رسول خدا نيز حرمی در مدينه است؛
كوفه حرم اميرالمؤمنين است و حرم ما (اهل بيت) شهر قم است. و به زودی دختری از فرزندانم به نام فاطمه در آن دفن می شود، هر كس او را (با معرفت) زيارت كند، بهشت بر او واجب می شود. راوی میگويد: «امام صادق اين سخن را هنگامی بيان فرمود كه هنوز امام كاظم متولد نشده بود».4
در روايت ديگری به نقل از «صفوان» آمده است:
روزی نزد (ابوالحسن) امام كاظم بودم و سخن از مردم قم و ميزان علاقه و دلبستگی آنان به حضرت مهدی(علیه السلام) به ميان آمد. امام هفتم فرمود: «خداوند آنان را رحمت كند و از آنان خشنود باشد».
آنگاه ادامه داد:بهشت هشت در دارد كه يكی از آنها برای مردم قم است، در ميان شهرها و كشورها، آنان نيكان و نخبگان شيعيان ما هستند. خداوند ولايت و دوستی ما را با طينت و سرشت آنان آميخته است.5
ائمه معصومين(علیهم السلام) شهر قم را از ابتدا، پايگاه عاشقان اهلبيت و حضرت مهدی(علیه السلام) می دانسته اند و شايد دری از بهشت كه به شهر قم اختصاص دارد، باب المجاهدين يا باب الاخيار (درب نيكان) باشد؛ چنان كه در روايت نيز به اهل قم، «نيكان شيعه» گفته شده است.
3-2 - شهر قم، حجت بر ديگران: خداوند در هر زمان، انسانهايی دارد كه بر ديگران حجت اند و چون آنان در راه خدا قدم برداشته و برای اعتلای كلمه الله مبارزه می كنند، خداوند ياور آنان خواهد بود و شر دشمنان را از آنان دور می كند. در زمان غيبت امام عصر(علیه السلام) قم و مردم آن بر ديگر انسانها حجت هستند.
امام صادق(علیه السلام) می فرمايد:
گرفتاريها و مشكلات از قم و مردمش به دور است و روزگاری خواهد رسيد كه قم و مردم آن حجت بر همه مردمان باشند و آن هنگام ظهور حضرتش می باشد و اگر چنين نبود زمين اهلش را فرو می برد. به يقين فرشتگان، گرفتاريها را از قم و مردمانش دور می كنند و هيچ ستمگری قصد قم را نمی كند مگر آنكه خداوند كمرش را می شكند و او را گرفتار درد،
مصيبت يا دشمن می گرداند. خداوند نام قم و مردم آن را از ياد ستمگران می برد چنان كه آنان ياد خدا را فراموش كرده اند.6
3-3 - مركز نشر فرهنگ اسلامی: يكی ديگر از موارد قابل توجه در روايات اين است كه شهر قم در روزگار غيبت به عنوان مركزيتی برای رساندن پيام اسلام به گوش مستضعفان زمين درخواهد آمد و علما و دانشمندان دينی آن حجتی بر جهانيان خواهند شد.
امام صادق(علیه السلام) در اين باره می فرمايد:
به زودی شهر كوفه از مؤمنان تهی می گردد و علم و دانش از آنجا رخت برمی بندد و چون ماری كه در گوشه ای چنبره زده است محدود می گردد و آنگاه علم در شهری كه به آن قم میگويند آشكار میشود و اين شهر پايگاه علم و فضيلت و معدن دانش و كمال میگردد به گونه ای كه روی زمين هيچ مستضعف (فكری) نمی ماند كه از دين آگاهی نداشته باشد - حتی زنان پرده نشين - و اين زمان در نزديكی ظهور قائم ما خواهد بود.
خداوند، قم و مردمش را جانشينان حضرت حجت قرار میدهد و اگر چنين نبود زمين اهلش را فرو میبرد و حجتی بر زمين نمیماند. علم و دانش از شهر قم به شرق و غرب جهان سرازير میشود و بر جهانيان تمام میگردد به گونه ای كه هيچ شخصی نمی ماند كه دين و دانش به او نرسيده باشد. آنگاه حضرت قائم ظهور میكند و عذاب الهی بر كافران به دست آن حضرت فرو می آيد؛ زيرا خداوند از بندگان انتقام نمی گيرد مگر هنگامی كه حجت بر آنان تمام شده باشد.7
در روايت ديگری آمده است:
اگر مردم قم نبودند دين از بين می رفت.8

پي نوشت :

1 . بحارالانوار، ج67، ص351.
2 . تفسير امام عسكری، ص344؛ الإحتجاج، ج2، ص260؛ بحارالانوار، ج2، ص6.
3 . سنن ابی داود ج4، ص104؛ جامع الأصول، ج12، ص63؛ كنزالعمال، ج12، ص193.
4 . بحارالانوار؛ ج60، ص217.
5 . همان، ص216.
6 . همان، ص213.
7 . سفينه البحار، ج2، ص445؛ بحارالأنوار، ج60، ص213.
8 . بحارالأنوار، ج60، ص217.

منبع: ماهنامه موعود

اعتبار و دلالت احادیث مربوط به حوادث آخرالزمان در قم چه مقدار است؟

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
حدیثی خوانده بودم که گفته بود آخرالزمان کل ایران شورش می شود، غیر از قم و بعد از مدتی به قم هم می رسد و بعد از آن امام زمان می آید .آیا این حدیث واقعیت دارد؟
  • پاسخ اجمالی

با جست و جو در منابع حدیثی، به احادیثی در باره قم دست یافتیم که در بعضی از آنها از سالم ماندن و برخی دیگر از ویران شدن قم خبر داده شده است. برخی از آنها به صورت کلی بیان شده و گروهی نیز در ارتباط با علائم ظهور می باشند. البته، روایات جست و جو شده، از نظر سند چندان معتبر نبوده و نمی توان نتیجه ای قطعی از آنها برداشت کرد.

  • پاسخ تفصیلی

 

 

 

با تحقیق و جست و جو در منابع حدیثی در باره قم، به احادیث زیر دست یافتیم:

1. وَ فِی خُطْبَةِ الْمَلَاحِمِ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع الَّتِی خَطَبَ بِهَا بَعْدَ وَقْعَةِ الْجَمَلِ بِالْبَصْرَةِ قَالَ یَخْرُجُ الْحَسَنِیُّ صَاحِبُ طَبَرِسْتَانَ مَعَ جَمٍّ کَثِیرٍ مِنْ خَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ حَتَّى یَأْتِیَ نَیْسَابُورَ فَیَفْتَحُهَا وَ یَقْسِمُ أَبْوَابَهَا ثُمَّ یَأْتِی أَصْبَهَانَ ثُمَّ إِلَى قُمَّ فَیَقَعُ بَیْنَهُ وَ بَیْنِ أَهْلِ قُمَّ وَقْعَةٌ عَظِیمَةٌ یُقْتَلُ فِیهَا خَلْقٌ کَثِیرٌ فَیَنْهَزِمُ أَهْلُ قُمَّ فَیَنْهَبُ الْحَسَنِیُّ أَمْوَالَهُمْ وَ یَسْبِی ذَرَارِیَّهُمْ وَ نِسَاءَهُمْ وَ یُخَرِّبُ دُورَهُمْ فَیَفْزَعُ أَهْلُ قُمَّ إِلَى جَبَلٍ یُقَالُ لَهَا وراردهار فَیُقِیمُ الْحَسَنِیُّ بِبَلَدِهِمْ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ یَقْتُلُ مِنْهُمْ عِشْرِینَ رَجُلًا وَ یَصْلِبُ مِنْهُمْ رَجُلَیْنِ ثُمَّ یَرْحَلُ عَنْهُمْ؛[1] حسنی که از اهل طبرستان (مازندران) است با جمع زیادی از لشکریانش خروج می کند تا به نیشابور می رسد، آن را فتح می کند و بخش های مختلف آن را تقسیم می کند. پس به اصفهان می آید و بعد از آن به قم می رود. بین او و اهل قم جنگ سختی در می گیرد که گروه زیادی کشته می شوند.! پس اهل قم شکست می خورند و حسنی اموال آنها را به یغما برده، زنان و کودکانشان را اسیر کرده، خانه هایشان را خراب می کند. سپس آنان به کوهی که "واردرهار "نام دارد پناهنده می شوند. حسنی چهل روز در شهر آنان ساکن می شود و بیست نفر از آنان را کشته و دو نفر را به دار میزند و سپس از آن جا کوچ می کند.

در این حدیث از ویران شدن قم بعد از درگیری های گسترده ای در نواحی دیگر ایران چون اصفهان و نیشابور سخن به میان آمده، اما این روایت، حدیثی مرسل بوده و چندان قابل اعتماد نیست.

2. وَ رُوِیَ مَرْفُوعاً إِلَى مُحَمَّدِ بْنِ یَعْقُوبَ الْکُلَیْنِیِّ بِإِسْنَادِهِ إِلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا ع قَالَ إِذَا عَمَّتِ الْبُلْدَانَ الْفِتَنُ فَعَلَیْکُمْ بِقُمَّ وَ حَوَالَیْهَا وَ نَوَاحِیهَا فَإِنَّ الْبَلَاءَ مَرْفُوعٌ عَنْهَا؛[2] امام رضا (ع) فرمود هرگاه فتنه همه شهر ها را گرفت بر شما باد که به قم و اطراف و نواحی آن پناه ببرید زیرا بلاء از آنها برداشته شده است.

در این حدیث از سالم ماندن شهر قم خبر داده شده است، اما اشاره ای به ظهور امام زمان (ع) ندارد. مگر این که گفته شود مراد از فتنه، فتنه قبل از ظهور است.

3. وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْفَقِیهُ الْهَمْدَانِیُّ فِی کِتَابِ الْبُلْدَانِ إِنَّ أَبَا مُوسَى الْأَشْعَرِیَّ رَوَى أَنَّهُ سَأَلَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ ع عَنْ أَسْلَمِ الْمُدُنِ وَ خَیْرِ الْمَوَاضِعِ عِنْدَ نُزُولِ الْفِتَنِ وَ ظُهُورِ السَّیْفِ فَقَالَ أَسْلَمُ الْمَوَاضِعِ یَوْمَئِذٍ أَرْضُ الْجَبَلِ فَإِذَا اضْطَرَبَتْ خُرَاسَانُ وَ وَقَعَتِ الْحَرْبُ بَیْنَ أَهْلِ جُرْجَانَ وَ طَبَرِسْتَانَ وَ خَرِبَتْ سِجِسْتَانُ فَأَسْلَمُ الْمَوَاضِعِ یَوْمَئِذٍ قَصَبَةُ قُمَّ تِلْکَ الْبَلْدَةُ الَّتِی یَخْرُجُ مِنْهَا أَنْصَارُ خَیْرِ النَّاسِ أَباً وَ أُمّاً وَ جَدّاً وَ جَدَّةً وَ عَمّاً وَ عَمَّةً تِلْکَ الَّتِی تُسَمَّى الزَّهْرَاءَ بِهَا مَوْضِعُ قَدَمِ جَبْرَئِیلَ وَ هُوَ الْمَوْضِعُ الَّذِی نَبَعَ مِنْهُ الْمَاءُ الَّذِی مَنْ شَرِبَ مِنْهُ أَمِنَ مِنَ الدَّاءِ وَ مِنْ ذَلِکَ الْمَاءِ عُجِنَ الطِّینُ الَّذِی عَمِلَ مِنْهُ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ وَ مِنْهُ یَغْتَسِلُ الرِّضَا ع وَ مِنْ ذَلِکَ الْمَوْضِعُ یَخْرُجُ کَبْشُ إِبْرَاهِیمَ وَ عَصَا مُوسَى وَ خَاتَمُ سُلَیْمَان‏؛[3] حضرت علی (ع) در پاسخ به سؤالی در باره سالم ترین شهر ها و بهترین جاها در موقع فتنه و جنگ و خونریزی کجاست؟ فرمود: سالم ترین جاها در آن روز سرزمین جبل است، پس هر گاه سرزمین خراسان آشفته شد و جنگ بین اهل گرگان و مازندران در گرفت و سجستان خراب شد، سالم ترین محل شهر قم است این محلی است که یاران بهترین مردم از لحاظ اصالت خانوادگی (یعنی امام زمان) از آن خارج می شوند. آن محل زهراء نیز نامیده می شود که محل قدم جبرئیل در آن است و این محل جوشیدن آبی است که هر کس از آن بنوشد از هر دردی در امان خواهد بود و از این آب گلی درست شد که (حضرت عیسی ) آن را به صورت پرنده ای در آورد (و به اذن پروردگار در آن دمید تا پرنده شد.[4]) و ازآن امام رضا (ع) غسل کرد و از این محل قوچ حضرت ابراهیم و عصای موسی و انگشتر سلیمان خارج شده است.

در این حدیث نیز از سالم ماندن شهر قم خبر داده شده است.

در پایان می توان نتیجه گرفت که احادیث یاد شده از نظر سند چندان معتبر نبوده و بر این اساس، نمی توان به آنها اعتماد کامل داشته و با قطع و یقین آنها را به حوادث قبل از ظهور مرتبط دانست.

البته احتمال دارد چنین موضوعی، در احادیث دیگری وجود داشته باشد که ما در جست و جوی خود بدان دست نیافته باشیم، اما به هر حال این اطمینان نسبی وجود دارد که موضوع پرسشتان در مصادر اولیه و معتبر روایی موجود نیست.



[1]. مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج 57 ص 215، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 هـ ش.

[2]. همان، ج 57، ص 214.

[3]. همان، ج 57، ص 218.

[4]. مائده ،110، "وَ إِذْ تَخْلُق مِنَ الطِّینِ کَهَیْئَةِ الطَّیْرِ بِإِذْنی‏ فَتَنْفُخُ فیها فَتَکُونُ طَیْراً بِإِذْنی‏".

 
 

شهر «زوراء» که در روایات مربوط به نشانه‌های ظهور آمده، بغداد است یا تهران؟

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
 
پرسش

مقصود از «زوراء» که در روایات مربوط به نشانه‌های ظهور حضرت مهدی(عج) آمده، بغداد است یا تهران؟ آیا این‌که زنان در این مکان شبیه حوریان بهشتی هستند، صحت دارد؟
 
  • پاسخ اجمالی
روایاتی درباره نشانه‌های ظهور حضرت مهدی(عج) نقل شده است که در آنها خبر از اتفاقاتی در مکانی به نام «زوراء» می‌دهند؛ مانند خبر از روی دادن فتنه‌ها و آشوب‌ها، ساختن خانه‌ها و کاخ‌هایی همانند قصرهاى بهشتی و وجود دخترانی [در زیبائى] شبیه حور العین بهشتی در آن.
در کتاب‌های لغت، جغرافیا و حدیثی این نام به مناطقی مانند بغداد و کوهی سیاه در نزدیک ری (تهران امروزی) تطبیق داده شده است. با این وجود در برخی از روایات که زوراء به شهری در نزدیکی ری تطبیق داده شده است، دارای اشکال سندی و محتوایی می‌باشد؛ بر این اساس نمی‌توان نتیجه گرفت که مقصود روایات از «زوراء»، شهر تهران است.
 
  • پاسخ تفصیلی
آنچه در پرسش به آن اشاره شده؛ در برخی از کتاب‌های حدیثی نقل شده است که مربوط به نشانه‌های ظهور حضرت مهدی(عج) است و خبر از اتفاقاتی در مکانی به نام «زوراء» می‌دهند. در این راستا، مباحث و نظریاتی درباره تطبیق این مکان به شهرهایی؛ مانند بغداد، تهران و ری بیان شده است که نیاز به بررسی دارد. در این نوشته، در بخش‌های زیر به این بحث می‌پردازیم.
توصیف «زوراء» در روایات
1. در برخی از کتاب‌های اهل سنت آمده است: رسول خدا(ص) فرمود: «در زوراء رویدادی خواهد بود». گفتند: ای رسول خدا! زوراء چیست؟ فرمود: «شهری است در مشرق، میان رودها که شرورترین آفریدگان خدا و زورگویانِ امّت من در آن‌جا ساکن می‌شوند و چهار نوع عذاب می‌شود؛ با شمشیر، خَسف، قَذف و مَسخ».[1] «خَسْف»، به معنای فرو رفتن چیزی در زمین یا غرق ‏شدن آن در آب است.[2] «مَسْخ»؛ یعنی زشت شدن طبیعت و اخلاق و دگرگونى شکلى به شکل دیگر.[3] «قَذْف»؛ یعنی تیر یا سنگ انداختن.[4]
2. امام باقر(ع) فرمود: «امیر مؤمنان علی(ع) هنگامی که از جنگ با خوارج بازگشت، از "زوراء" گذر کرد و به مردم (همراهان خود) فرمود: آن‌جا "زوراء" است. پس بروید و از آن‌جا دور شوید؛ زیرا فرو رفتن این سرزمین در خاک، از میخی که در سبوس گندم فرو رود، شتابان‌تر است».[5]
3. مفضل از امام صادق(ع) پرسید: ای آقای من! هنگام ظهور، «دار الفاسقین» چه وضعى دارد؟ آن‌حضرت فرمود: «مشمول لعنت و غضب خداوند است. فتنه‌ها و آشوب‌ها آن‌را ویران می‌سازد و به کلى متروک می‌ماند. اى واى بر مردم آن از خطر لشکرى که با پرچم‌هاى زرد، و لشکرى که با پرچم‌هاى خود از مغرب زمین می‌آیند و کسى که جزیره را جلب می‌کند و لشکرى که از دور و نزدیک به آن‌جا می‌رود. به خدا قسم همه گونه عذاب که بر امت‌هاى مُتمرّد و سرکش از اول خلقت تا آخر عالم رسیده بر آن فرود مى‏آید. عذاب‌هایى به آن‌جا می‌رسد که هیچ چشمى ندیده و هیچ گوشى نشنیده است، طوفان شمشیر، آنها را فرو گیرد. واى بر کسى که آن‌جا را مسکن خود قرار دهد؛ زیرا هر کس در آن‌جا مقیم شود با حالت شقاوت باقى می‌ماند و هر کس هجرت کند در پرتو خدا بسر بَرد. به خدا مردم آن چنان غرق در ناز و نعمت و عیش و نوش می‌شوند که می‌گویند: زندگى حقیقى دنیا همین است. خانه‌ها و کاخ‌هاى آن، قصرهاى بهشت است و دختران آن [در زیبائى] حور العین و جوانان آن، جوانان بهشت است. چنین پندارند که خداوند تمام روزى بندگانش را به آنها ارزانى داشته است! افترا به خداوند و پیامبر خدا(ص)، حکم کردن بر خلاف قرآن، شهادت دروغ، شراب‌خوارى، زناکارى، خوردن پلیدی‌ها و خونریزى، چنان در آن‌جا شیوع یابد که فجایع تمام دنیا بپاى آن نرسد. آن‌گاه خداوند همین مکان را به وسیله آن آشوب‌ها و آن لشکرها چنان ویران می‌سازد که وقتى رهگذرى از آن‌جا می‌گذرد؛ می‌گوید: آیا این‌جا همان زوراء است».[6]
4. معاویة بن وهب روایت کرده است: یک وقتى امام صادق(ع) به شعر «ابن ابی عَقِب» مَثَل آورد که گفته است:
«وَ یُنْحَرُ بِالزَّوْراءِ مِنْهُمْ لَدَى الضُّحَى * ثَمانونَ أَلْفاً مِثْلُ مَا تُنْحَرُ الْبُدْن»؛ یعنی ‏هنگام ظهر در «زوراء» هشتاد هزار تن از آنها چون شتر قربانى شوند.
سپس به من فرمود: «زوراء را می‌شناسى؟».
من گفتم: قربانت! می‌گویند: زوراء همان بغداد است! امام(ع) فرمود: «نه»، سپس فرمود: «آیا به "رى" رفته‌اى؟ گفتم: آرى، آن‌حضرت فرمود: «بازار چهارپایان رفته‌اى؟» عرض کردم: آرى. امام(ع) فرمود: «آن کوه سیاه را که در طرف راست جاده است دیده‌اى؟ همان زوراء است که هشتاد هزار از ایشان - که هشتاد نفرشان از فرزندان فلان هستند و همه آنها شایسته خلافت هستند- در آن‌جا کشته شوند». پرسیدم: به دست چه کسى کشته خواهند شد؟ آن‌حضرت فرمود: «پسران عجم آنها را خواهند کشت».[7]
5. از کعب الاحبار نقل شده است: «حضرت قائم(ع) از نسل امام على(ع) است و غیبتى مانند غیبت یوسف و رجعتى مانند رجعت عیسى بن مریم دارد. سپس بعد از آن‌که مدتى غایب شده باشد ظاهر می‌شود؛ در وقتى که ستاره سرخ طلوع کرده و زوراء، که شهر رى می‌باشد، ویران شده و مُزَوّرَه که بغداد است فرو رفته، و سفیانى خروج نموده، و میان فرزندان عباس، و جوانان ارمنی و آذربایجان، جنگ درگرفته باشد».[8]
6. در یکی از کتاب‌های متأخّر[9] حدیث دیگری از مفضّل از امام صادق(ع) نقل شده است که زوراء را بر تهران تطبیق داده است که البته چنین روایتی در هیچ‌یک از کتاب‌های روایی ذکر نشده است. و آن روایت مفضّل که در برخی از کتاب‌های حدیثی آمده؛ همان است که مقداری از آن (روایت شماره 3) ذکر شد. و در آن لفظ تهران نیامده است.
معنای «زوراء» در لغت و منابع جغرافیایی
«زوراء» در لغت به معنای کژی، انحراف، کمان و چاه گود، است.[10] در کتاب‌های لغت و جغرافیا علاوه بر بیان اصل معنای لغوی زوراء، به تطبیق آن به برخی از مکان‌ها نیز پرداخته اند، که در زیر عبارات برخی از آنها آورده می‌شود.
ازهرى(متوفای 370ق‏): «به جانب شرقی شهر بغداد زوراء گویند و به علت انحراف قبله‌اش به این اسم نامیده شده است».[11]
جوهرى‏(متوفای 393ق‏): «زوراء، نام دجله بغداد است».[12]
یاقوت حموى‏(متوفای 626ق‏) در کتاب «معجم البلدان» می‌گوید: «زوراء، شهرى است که آن‌را ابى جعفر منصور (منصور دوانیقى) بنا نهاد و آن در قسمت غربى بغداد است».[13] از این گفتار چنین برمی‌آید که زوراء نام بغداد قدیم است.
طریحى‏(متوفای 1085ق‏) در «مجمع البحرین» در ذیل ماده «زور» وقتی حدیث معاویه بن وهب(روایت چهارم) را نقل می‌کند، می‌گوید: «زوراء، در شعر ابن ابی عقب، نام کوه "رى" است که در آن هشتاد هزار نفر از فرزندان فلان که همگى شایستگى خلافت و رهبرى دارند، کشته می‌شوند و اولاد عجم آنها را می‌کشند و این چنین از امام صادق(ع) روایت شده و شاید این جریان در زمان حضرت قائم(عج) اتفاق بیفتد».[14]
علامه مجلسى(ره) در کتاب «مرآت العقول» پیرامون کلمه زوراء در ذیل روایت چهارم(معاویة بن وهب) می‌گوید: ممکن است زوراء در حدیث، نام جایى در رى باشد و ممکن است نام بغداد جدید باشد و امام(ع) بغداد قدیم را نفى فرموده باشد. اما این‌که فرموده است زوراء بغداد نیست، شاید در آن‌جا منطقه‌اى وجود داشته که نامش «رى» بوده است، و این جریان کشته شدن هشتاد هزار نفر، اشاره به آن جنگى باشد که در زمان مأمون عباسى در بغداد اتفاق افتاد و گروه زیادى از بنى عباس در آن جنگ کشته شدند. بنا بر احتمال اول؛ ممکن است این حدیث اشاره به حادثه‌اى باشد که در زمان قیام حضرت قائم(عج) یا در نزدیکی‌هاى ظهور آن‌حضرت روى خواهد داد، و البته دور نیست، که ابن ابی عقب، این جریان را از معصوم (ع) قبلاً شنیده و بعد آن‌را به صورت شعر در آورده باشد.[15]
مرحوم دهخدا، در کتاب لغت‌نامه، به نقل از چندین کتاب معتبر لغت و جغرافى که نام آنها را نیز در کتاب خود آورده است درباره «زوراء» چنین می‌نویسد: «زوراء، دجله بغداد را گویند. بعضی گویند زوراء بغداد است و عربی است. نام بغداد است از بهر آن‌که در جانب قبلی، وضع آن زواری؛ یعنی انحرافی است. شهر زوراء به بغداد در جانب شرقی و به علت کج بودن قبله آن این نام را بدو داده‌اند. موضعی است به مدینه نزدیک مسجد. نام بازاری است در مدینه. خانه‌ای است عثمان بن عفان را. نام چند زمین».[16]
عبدالعزیز دورى در کتاب «بغداد» -حاوى چهار مقاله تحقیقى ارزشمند در زمینه تاریخ و جغرافیاى تاریخى بغداد است- می‌نویسد: نام بغداد به قبل از اسلام باز می‌گردد و با اقامت‌گاه‌هاى پیشین در این محلّ ارتباط دارد. مؤلّفان مسلمان بر این نکته آگاهى دارند و طبق معمول در پى یافتن منشأ ایرانى براى آن هستند.[17] آنان تبیین‌هاى فرضى گوناگونى عنوان می‌کنند، که معمول‌ترین آنها «خداداد» یا «هدیه خداوند» (یا «بت») است. نویسندگان معاصر عموماً به طرفدارى از این اشتقاق فارسى گرایش دارند.[18]
همچنین ایشان در بحث «بناى بغداد» می‌گوید: منصور شهر خود را مدینة السّلام (شهر صلح) نامید، که اشاره‌اى به‏
بهشت است. این نامى رسمى بود که در اسناد، سکّه‌ها و اوزان و مانند آنها ظاهر می‌شد. صورت‌هاى دیگر این نام به‌ویژه بغدان و نام‌هایى مانند مدینة ابى جعفر، مدینة المنصور، مدینة الخلفاء و الزوراء نیز به‌کار می‌رفته است. ظاهراً زوراء، همان‌گونه که در الفخرى آمده، نامى قدیمى بوده است.[19]
آیا مقصود از «زوراء» بغداد است یا تهران؟
آنچه از بیشتر احادیث و کتاب‌های لغت و جغرافیایی استفاده می‌شود این است که: «زوراء» نام «بغداد» باشد؛ مانند روایت مفضّل، ولى از برخى روایات دیگر چنین فهمیده می‌شود که «زوراء» شهری است در نزدیکی رى؛ یعنی تهران امروزی. با این وجود در برخی از روایات که زوراء به شهری در نزدیکی ری تطبیق داده شده است، دارای اشکال می‌باشد؛ مانند حدیثى که در غیبت نعمانى از کعب الاحبار روایت شده؛ اولاً به طور مشخص از امام معصوم(ع) نقل نشده بلکه سخنان خود کعب است و ثانیاً: ظاهرش این است که: تفسیر زوراء به شهر رى (تهران امروز) و مزوّره به بغداد، از خود کعب باشد.
همچنین روایت نقل شده از معاویة بن وهب دارای اشکال است؛ زیرا یکی از راویان آن «سهل بن زیاد» است[20] که برخی او را ضعیف و غالی می‌دانند[21] و نیز یکی دیگر از راویان این قصه «بکر بن صالح» بوده که فردی ضعیف بوده و قابل اعتماد نیست.[22]
افزون بر این معمولاً احادیثی که درباره اقوام و شهرها است، چون انگیزه جعل در آنها زیاد است احتمال جعلی بودن آن زیاد می‌باشد. همچنین این حدیث مخالف واقعیات تاریخی بوده و تهران با شهرهای دیگر تفاوت چندانی ندارد و اکنون شهرهایی در بلاد مسلمین می‌باشد که مسلماً فساد در آنها بیش از تهران است. نتیجه آن‌که نمی‌توان به طور قطعی گفت؛ مقصود از روایات تهران است.
 

 
 
 

[1]. دانی، عثمان بن سعید، السنن الواردة فی الفتن و غوائلها و الساعة و أشراطها، ج 5، ص 1089، ریاض، دار العاصمة، چاپ اول، 1416ق؛ مقدسی، یوسف بن یحیى، عقد الدرر فی أخبار المنتظر و هو المهدی(علیه السلام)، ص 150، اردن، مکتبة المنار، الزرقاء، چاپ دوم، 1410ق.

[2]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، ج 4، ص 1349، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1410ق.

[3]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد،  مفردات الفاظ قرآن‏، ص 768، بیروت، دار القلم‏، چاپ اول.

[4]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 5، ص 135، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم، 1410ق.

[5]. شیخ طوسی، الأمالی، ص 199، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق.

[6]. بحار الأنوار، ج ‏53، ص 14 – 15؛  این روایت با اندکی تفاوت در منابع قدیمی و پیش از «بحار الانوار» نیز آمده است: خصیبی(متوفای 334ق‏)، حسین بن حمدان، الهدایة الکبری، ص 402 – 403، بیروت، البلاغ، 1419ق؛ حلی(قرن هشتم)، حسن بن سلیمان بن محمد، مختصر البصائر، ص 450 – 451، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ اول، 1421ق.

[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏8، ص 177، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[8]. ابن أبی زینب (نعمانی)، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص 147، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، 1397ق.

[9]. سلیمان، کامل، «یوم الخلاص فی ظل القائم المهدی(علیه ‌السلام)»، ترجمه: مهدی‌پور، علی‌اکبر، تهران، آفاق، 1386ش.

[10]. ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج ‏13، ص 166، بیروت، دار احیاء التراث العربی‏، چاپ اول؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص 387؛ بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 465، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1375ش.

[11]. تهذیب اللغة، ج ‏13، ص 165 – 166.

[12]. الصحاح، ج ‏2، ص 673.

[13]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج ‏3، ص 156، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م.

[14]. ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، ج ‏3، ص 320، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.

[15]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ‏26، ص 65، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.

[16]. لغت‌نامه دهخدا، واژه «زوراء».

[17]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج ‏4، ص 101، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.

[18]. دورى، عبدالعزیز، بغداد، ترجمه: دولتشاهى، اسماعیل، پروشانى، ایرج، ص 2، تهران، بنیاد دائره المعارف اسلامی‏، چاپ اول، 1375ش. ‏

[19]. بغداد، ص 3 – 4.

[20]. «سَهْلُ بْنُ زِیادٍ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُعَاوِیةَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ ...»؛ الکافی، ج ‏8، ص 177.

[21]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 185، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1407ق.

[22]. علامه حلى‏، الخلاصة(رجال العلامة الحلی‏)، ص 207 – 208، قم‏، دار الذخائر، 1411ق.

 

 

 


مقصود از نبرد قرقیسیا در آخر الزمان چیست و آیا با وقایع امروزه عراق و شام تطبیق دارد؟

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
 
پرسش

لطفاً در مورد نبرد «قرقیسیا» توضیح بدهید.
 
  • پاسخ اجمالی
قرقیسیا، نام شهری در سوریه امروزی است که در منطقه‌ سرازیر شدن رود خابور بر فرات بنا شده بود.
قرقیسیا، شهرت خود را وامدار احادیثی از فریقین است که حکایت از نبردی آخرالزمانی در آن منطقه می‌کند. با آن‌که این روایات تفاوت‌هایی با هم دارند، اما نوعی تواتر معنوی بر اصل وقوع چنین نبردی از آنها برداشت می‌شود.
اما در زمینه این‌که آیا این روایات دقیقاً منطبق با وضعیت فعلی عراق و شام است یا خیر؟ باید گفت که هرچند شباهت‌هایی را میان وضعیت فعلی و علائم یاد شده در روایات می‌توان یافت، اما دلیلی قطعی بر چنین انطباقی وجود ندارد.
 
  • پاسخ تفصیلی
«قرقیسیا» یا «قرقیسا» که هر کدام با الف ممدوده و مقصوره استعمال شده؛ نام شهری است که از قرقیسیا فرزند طهمورث گرفته شده است[1] و به نظر می‌رسد، همو آن شهر را بنا نهاده باشد. این شهر در منطقه‌ای که رود خابور وارد فرات می‌شده بنا شده بود؛[2] بنابر این در نزدیکی این دو رود بود.[3]
قطعاً آن شهر باستانی امروزه وجود ندارد و اگر نامی از آن برده می‌شود؛ می‌تواند اشاره به منطقه‌ای باشد که در گذشته این شهر در آن‌جا واقع شده بود که به احتمال زیاد همان منطقه «دیر الزور» فعلی است که در سوریه قرار دارد.
قرقیسیا در زمان خلیفه دوم در نبردی با فرماندهی عمرو بن مالک به تصرف سپاه اسلام درآمد[4] و مردم آن‌جا پرداخت جزیه را پذیرفته و حاکم اسلامی نیز این تعهد را پذیرفت.[5]
پرداخت جزیه نشان از آن دارد که اهالی این شهر از اهل کتاب بوده‌اند.
این شهر در دست حاکم شامات بوده و در زمان معاویه، زیر سلطه او بود و شخصی به نام ضحاک بن قیس فرماندار معاویه در آن‌جا بود[6] تا این‌که مالک اشتر با شکست ضحاک، آن‌جا را تصرف کرد.[7]
اما امروزه در محافل دینی «قرقیسیا»، شهرت خود را وامدار احادیثی است که شیعه و سنی در مورد نبرد قرقیسیا و جنگ آخرالزمانی در آن نقل کرده‌اند.
قرقیسیا و آخر الزمان
ابتدا لازم است روایاتی که پیرامون این نبرد وجود دارد را ذکر نماییم:
1. سفیانی پس از درگیری‌هایی در شام، به سمت عراق روى می‌آورد، تا این‌که سپاهیانش به قرقیسیا می‌رسند و در آن‌جا به جنگ می‌پردازند. این نبرد برای سفیانی سخت بوده و تلفات بسیاری می‌دهد به حدی که صدهزار نفر از سپاهیانش در آن‌جا کشته می‌شوند.[8]
2 . «...تُرک‌ها و رومی‌ها با سپاه سفیانی در شام بوده و سه پرچم در شام به اهتزاز درمی‌آید تا این‌که سفیانی در قرقیسیا با آنها خواهد جنگید».[9]
2. امام باقر(ع): «همانا واقعه‌اى براى فرزندان عبّاس و فرزندان مروان[10] در قرقیسیا رخ خواهد داد که نوجوان در آن پیشامد پیر گردد و خداوند هر گونه یارى را از ایشان برگیرد، و به پرندگان آسمان و درندگان زمین الهام کند که از گوشت تن ستمگران خود را سیر کنید، سپس سفیانى خروج خواهد کرد».[11]
3. امام صادق(ع): «زمانی که حضرت قائم(عج) ظهور می‌کند، ... عرب در شرق و غرب با یکدیگر نامه‌نگاری می‌کنند و در قرقیسیا جمع شوند پس سپاه یمن می‌گوید که امیر باید از ما باشد و قبیله مُضَر می‌گوید که امیر باید از ما باشد. سپس خداوند مشکلاتی را بین آنها واقع می‌کند و آنها را به بلای سختی دچار می‌کند و نُصرت و یاری را از آنها دور می‌کند؛ پس برخی از آنها برخی دیگر را می‌کشند و تنها گروهی از مردم پست و فرومایه از آنان باقی می‌ماند و بعد صاحب الزمان و سپاهیانش بر آنها وارد شده و آنها را از بین می‌برند».[12]
4. امام باقر(ع) خطاب به میسّر گفت: «از شهر شما تا قرقیسیا چه قدر فاصله است؟» میسّر گفت: نزدیک رود فرات است. امام(ع) فرمود: «به زودی در آن‌جا واقعه‌اى رخ دهد که از روزى که خداى تبارک و تعالى آسمان‌ها و زمین را آفریده مانندش اتفاق نیفتاده، و تا آسمان‌ها و زمین برپا است نظیری برای آن روی ندهد، سفره پرندگان و درندگان رنگین می‌شود و در آن حیوانات وحشی زمین و پرندگان [از کشته‌های آن] سیر می‌شوند. در آن کشتار، قبیله قیس (تیره‌ای از قبیله بنی‌اسد است[13]) ریشه‌کن مى‏شود و دعوت‌کننده براى [نصرت و یاری ایشان] نباشد».[14]
5. امام صادق(ع) فرمود: «خداوند را در شهری کنار فرات با نام قرقیسیا، سفره‌اى است که کسى از آسمان سر برآرد و ندا دهد اى پرندگان هوا و اى درندگان زمین! بیایید و شکم خود را از گوشت‌هاى ستمکاران پُر کنید».[15]
درباره متن این روایات، می‌توان گفت:
الف. تعبیراتی مانند «سفره پرندگان و درندگان رنگین می‌شود و در آن حیوانات وحشی زمین و پرندگان سیر می‌شوند» و نیز آنچه در روایات دیگر آمده، می‌تواند اشاره به این باشد که کشته‌ها بسیار زیاد خواهد بود و امکان دفن آنها نیز فراهم نبوده و به همین دلیل، حیوانات بر سر جنازه‌ها آمده و آنها را می‌خورند.
ب. برخی روایات مربوط این ماجرا را قبل از ظهور و برخی دیگر آن را در ابتدای ظهور می‌دانند.
ج. تنها تعداد معدودی از این روایات را از نظر سندی می‌توان تأیید کرد.
د. بسیاری از روایات آخر الزمان را می‌توان بر مصادیق مختلف منطبق نمود و در همین راستا شاید برخی فقرات چنین روایاتی با وضعیت فعلی موجود در عراق و سوریه همخوانی داشته باشد، اما برخی فقرات دیگر نیز ناهمخوان هستند و بر همین اساس، ما انطباق قطعی این روایات بر وضعیت فعلی را تأیید نمی‌کنیم.
 

 
 

[1]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 33، ص 523، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.

[2]. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 3، ص 45، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.

[3]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ص 180، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م.

[4]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 7، ص 73، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛ ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 525، بیروت، دار صادر، 1385ق.

[5]. البدایة و النهایة، ج 7، ص 73؛ الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 525.

[6]. ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات أو الإستنفار و الغارات، محقق، مصحح، محدّث، جلال الدین،‏ ج 1، ص 213، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، 1395ق.

[7]. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، محقق، مصحح، هارون، عبد السلام محمد، ص 13، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.

[8]. ابن أبی زینب(نعمانی)، محمد بن ابراهیم، الغیبة، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 280، تهران، نشر صدوق، چاپ اول، 1397ق؛ شیخ مفید، الاختصاص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، محرمی زرندی، محمود، ص 256، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، 1413ق.

[9]. خزاعی مروزی، نعیم بن حماد، کتاب الفتن، محقق، زهیری، سمیر أمین، ج 1، ص 220، قاهرة، مکتبة التوحید، چاپ اول، 1412ق.

[10]. فرزندان عباس و مروان، علاوه بر معنای ظاهری می‌تواند اشاره به نوع تفکر و راه روش آنها داشته باشد.

[11]. الغیبة، ص 303 – 304.

[12]. نیلی نجفی، بهاء الدین، منتخب الأنوار المضیئة فی ذکر القائم الحجّة(ع)، محقق، مصحح، حسینی کوهکمری، عبداللطیف، ص 192، قم، مطبعة الخیام، چاپ اول، 1360ش.

[13]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ‌ج 26، ص 325، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.

[14]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 295، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق؛ ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق حسینی‏، سید احمد، ج 4، ص 96، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.

[15]. الغیبة، ص 278؛ شیخ حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 5، ص 368، بیروت، اعلمی، چاپ اول، 1425ق.

 

 


سخن امام علی(ع) درباره حوادث آخرالزمان(ع)

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
امیرالمومنین امام علی عليه السلام‏ فرمودند:
هان! پدر و مادرم فدايشان باد! آنها از گروهى هستند كه نامهايشان در آسمان‏ معروف، ولى در زمين گمنامند.
آگاه باشيد شما آماده عقبگرد كردن امور خويش، و گسيختگى پيوندها و سر كار آمدن خردسالان، و بى‏ تجربه‏ گان و دون همتان خويشتن باشيد!

اين وضع زمانى پيش خواهد آمد كه قرار گرفتن انسان مؤمن در زير ضربات شمشير براى‏ او از يافتن يك درهم پول حلال آسانتر است. زمانى خواهد آمد كه اجر و ثواب گيرنده ازدهنده بيشتر است.(زيرا دهنده در آن زمان از پول حرام و به خاطر ريا و تظاهر و اسراف‏ مى‏‌بخشد ولى گيرنده آن را در راه وظيفه شرعى خويش مصرف مى‌كند)
اين به هنگامى رخ‏ خواهد داد كه مست مى‏‌شويد اما نه با شراب،بلكه بر اثر فراوانى نعمت، و قسم مى‏‌خوريد اما نه از روى ناچارى، دروغ مى‏‌گوئيد اما نه در اثر واقع شدن در تنگنا، اين موقعى خواهد بود كه بلاها و مصائب همچون بارى گران كه بر پشت‏ شتران نهاده باشند و سنگينى جهاز گردن‌ ‏آنها را مجروح كند، بر شما فشار وارد خواهند ساخت.

متن حدیث:

ومن خطبة له عليه السلام
تختصّ بذكر الملاحم ألا بِأبِي وأُمِّي، هُمْ مِنْ عِدّةٍ أسْماؤُهُمْ فِي السّماءِ معْرُوفةٌ وفِي الاْرْضِمجْهُولةٌ.
ألا فتوقّعُوا ما يكُونُ مِنْ إِدْبارِ أُمُورِكُمْ، وانْقِطاعِ وُصلِكُمْ، واسْتِعْمالِصِغارِكُمْ: ذاك حيْثُ تكُونُ ضرْبةُ السّيْفِ على الْمُؤْمِنِ أهْون مِن الدِّرْهمِ مِنْ حِلِّهِ! ذاك حيْثُ يكُونُ المُعْطى أعْظم أجْراً مِن الْمُعْطِي! ذاك حيْثُ تسْكرُون مِنْ غيْرِ شرابٍ، بلْ مِن النِّعْمةِ والنّعِيمِ، وتحْلِفُون مِنْ غيْرِ اضْطِرارٍ، وتكْذِبُون مِنْ غيْرِ إِحْراجٍ ذاك إِذا عضّكُمُ الْبلاءُ كما يعضُّ الْقتبُغارِب الْبعيرِ ما أطْول هذا الْعناء، وأبْعد هذا الرّجاء!




امت آخرالزمان و فتنه‌های پیش از ظهور(1)

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

تحقیق و بررسی در ادبیات مفهومی واژه آخرالزمان  ،این مساله را هویدا می کند ،که روایت آخرالزمانی، دامنه عصر عسرت تا هنگامه ظهور و عصر طلایی بشررا در بر می گیرد . از این رو روایت آخرالزمانی اسلام را می توان در دو بخش خلاصه نمود. بخش اول آسیبها و فتنه هایی است که دامنگیر انسان آخرالزمانی می شود که می توان از آن به «عصر عسرت بشر» تعبیر نمود که در قسمتهای گذشته به برخی از فتنه ها و مصیبت های آن زمان اشاره شد.

 

دومین  قسمت و بخش نهایی تاریخ بشر را «عصر طلایی پسا ظهور » تشکیل می دهد که  از آن به عنوان آرمانشهر الهی در عالم انسانی  یاد می شود. در خلال گذار از عصر عسرت و ورود به عصر طلایی بشر اتفاقاتی رخ می دهد که از آنها به عنوان نشانه های آخرالزمان یا علائم ظهور تعبیر می شود . چنانکه روایات  برخی از این نشانه ها را حتمی الوقوع و گروه دیگر را محتمل الوقوع می دانند. در اینجا ما به پاره ای از روایات حتمی الوقوع پرداخته و نشانه های آنها را در بستر زمان جستجو می کنیم.

حضرت امام حسین (علیه السلام) در خطبه ای خطاب به اصحابش، با خاطر نشان نمودن آسیبهای آخرالزمان به برخی از نشانه های پایانی عصر فترت و زمان غیبت منجی اشاره فرموده و با استشهاد به آیات کتاب وحی رویدادهای پایانی تاریخ را  چنان تفسیر می کند که زنگ امتحان و آزمایش الهی را در گوش یکایک انسانهای آخرالزمانی به صدا رد می آورد:

«پیش از ظهور قائم (عج) علاماتى از جانب خداوند براى مؤمنین مى‏باشد و آنها قول خداوند است (1) كه مى‏فرماید:وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ (شما را مى‏آزماییم) یعنى مؤمنین را قبل از ظهور قائم- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشریف-.«بِشَیْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ» (با ترس) یعنى خوف از پادشاهان بنى عباس در آخر سلطنتشان. «و الجوع» (و گرسنگى) [یعنى‏] بخاطر گرانى قیمتها و نرخها. «وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ» (كمبود مالى) [یعنى‏] فساد تجارتها و كمى منفعت و سود. «وَ الْأَنْفُسِ» (كم شدن جانها) [یعنى‏] مرگهاى سریع و پى در پى. «و الثمرات» (كم شدن میوه‏ها و زراعات) [یعنى‏] كم رشدى و پژمردگى حبوبات و بى‏بركتى میوه‏هاست. «و بشر الصابرین» (صابران را مژده بده) [یعنى‏] در این هنگام نزدیك بودن ظهور قائم- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشریف- است» (2).

جعفرنیز در ادامه  این حدیث ،توصیه ای را درباره این شرایط از حضرت سیدالشهدا نقل نموده و می گوید:« براى دولت خانواده پیغمبر شما، نشانه‏هایى هست، از هر گونه اقدامى خوددارى كنید (باز بایستید) تا آن علائم بگذرد، ...» (3)

... زمانى بر مردم آید كه امامشان غایب گردد خوشا بكسانى كه بر امامت ما در آن زمان ثابت بمانند سفیانى از شام خروج كند و یمانى از یمن، در بیدا خسف واقع شود و جوانى نورس از خاندان محمد (ص) میان ركن و مقام كشته شود كه نامش محمد بن حسن نفس زكیه باشد و یك فریاد از آسمان برآید كه حق با او و شیعیان او است در این هنگام است خروج قائم ما،...

شیخ مفید در کتاب ارشاد به عواملی اشاره می کند که به صورت مستقیم خبر ازظهور منجی و پایان عصر تاریکی در آخرالزمان را بشارت می دهد  امام باقر(علیه السلام) به دو نشانه اصلی که پیش از ظهور قائم به وقوع مى‏پیوندد، اشاره نموده و می فرماید: « كه این دو شاهدى هستند كه از زمان هبوط آدم به زمین تا آن زمان سابقه نداشته است: یكى اینكه خورشید در نیمه ماه رمضان مى‏گیرد و دیگر اینكه ماه در آخر آن منخسف مى‏شود و در آن هنگام حساب اخترشناسان بهم مى‏خورد.»(4)

الف: ندایی از آسمان و صیحه ای از زمین:

یکی دیگر از عوامل نزدیکی ظهور صیحه آسمانی است ،طوریکه صدای آن را همه مردم جهان می شنوند و در این حالت است که میان حق و باطل فاصله افتاد و رهروان این دو از هم جدا شوند.چنانکه در كمال الدین از میمون لبان روایت نموده كه گفت:

آمریکا-سومالی

«من با امام باقر علیه السّلام در خیمه آن حضرت بودم. حضرت دامن خیمه را بالا زد و فرمود: روزى كه دولت ما آشكار شود، از این آفتاب روشنتر است. سپس فرمود: در آن روز صدائى از آسمان شنیده مى‏شود كه میگوید: فلانى پسر فلانى همان امام شماست و نام او را ذكر مى‏كند. آنگاه شیطان از زمین همان صدائى میزند كه در شب عقبه به رسول خدا زد.»(5)

«عمر بن حنظله نیز می گوید که  از امام ششم شنیدم میفرمود پیش از قیام قائم پنج علامت حتمى است یمانى، سفیانى، صیحه آسمانى، قتل نفس زكیه و فرو رفتن زمین در بیداء»(6)

دوران قبل از ظهور،آبستن وقایع و حوادث بیشماری است ،که برخی از این وقایع به عنوان علائم حتمی ظهور است، از آن جمله قیام سید خراسانی، قیام یمانی، قیام دجال و قیام سفیانی می باشد، قیام سفیانی نیز یکی از نشانه های حتمی ظهور است.

در کتاب کمال الدین و اتمام النعمه  شیخ صدروق، از امام پنجم ابى جعفر الباقر روایت شده است كه فرمود:

«... زمانى بر مردم آید كه امامشان غایب گردد خوشا بكسانى كه بر امامت ما در آن زمان ثابت بمانند سفیانى از شام خروج كند و یمانى از یمن، در بیدا خسف واقع شود و جوانى نورس از خاندان محمد (ص) میان ركن و مقام كشته شود كه نامش محمد بن حسن نفس زكیه باشد و یك فریاد از آسمان برآید كه حق با او و شیعیان او است در این هنگام است خروج قائم ما،...»(7)

ب:آتش افروزیهای سفیانی،نشانه ظهور

یکی از فتنه ها و علائم آخرالزمانی قیام یکی از طواغیت آخرالزمان به نام سفیانی می باشد.

هنگامه آمدن سفیانی دور جدیدی از  نابسامانی های آخرالزمانی را رقم می زند ؛ بطوریکه جوامع روایی خروج سفیانی را مصادف با آغاز جنایات بسیار، و قتل و غارت های  هولناک علیه  جامعه انسانی دانسته و مردم را (به خصوص مردم خاورمیانه و جوامع اسلامی) را از گزند آتش افروزیهای وی بیم می دهند.

دوران قبل از ظهور،آبستن وقایع و حوادث بیشماری است ،که برخی از این وقایع به عنوان علائم حتمی ظهور است، از آن جمله قیام سید خراسانی، قیام یمانی، قیام دجال و قیام سفیانی می باشد، قیام سفیانی نیز یکی از نشانه های حتمی ظهور است

 بر اساس روایات نسب و تبار سفیانی به خاندان ابوسفیان و هندجگر خوار( قاتل حضرت حمزه عموی پیامبر )می رسد وجالب اینکه احادیث بیشماری به مختصات دقیق سفیانی و قیام وی دلالت داشته و به خوبی آن را توصیف می کنند. از جمله روایتی است که عمر بن یزید از امام ششم نقل نموده که امام صادق علیه السّلام به من فرمود:

«سفیانى خبیث‏ترین مردم و كبود و سرخ و ازرق است‏. اگر تو سفیانى را ببینى بدذات‏ترین مردم را دیده باشى سرخ رو و چشم كبود است و هى فریاد میزند پروردگارا خون من خون من سپس خون من، آن اندازه خبیث است كه یك ام ولد دارد و او را زنده بگور میكند از ترس آنكه مبادا او را نشان بدهد » (8)

«حضرت امام باقر علیه السّلام نیز فرموده است: سفیانى سرخ روئى است سپید سرخ و كبود چشم كه هرگز خداى را نپرستیده و هرگز نه مكه را دیده است و نه مدینه را میگوید: پروردگارم خونم را از مردم میستانم هر چند بآتش روم خونم را میستانم هر چند بآتش روم.» (9)

روایتی از امیر المؤمنین علیه السلام  نقل شده که حضرت به نسب و نشانی های سفیانی اشاره نموده و نحوه رویارویی با  قائم ،مرگ و پایان شرارت های او را خاطر نشان می کند:

« پسر آكلة الاكباد از وادى یابس خروج میكند و او مردیست چهارشانه و زشت‏رو كله گنده و آبله‏رو و از دور یك چشم به نظر می رسد، نامش عثمان است و پدرش عنبسه است و از اولاد ابو سفیان است تا به سرزمین شامات مى‏آید و جاده آن را تصرف میكند و مدام فریاد میزند: پروردگارا خون من خون من سپس خون من... احنف پرسید یا امیر المؤمنین سفیانى از چه گروهى است؟ حضرت فرمود: از بنى امیه است و دائیهاى او كلب میباشند، نام او عنبسه بن مرة بن كلیب بن سلمة بن عبد اللَّه بن عبد المقتدر بن عثمان بن معاویة بن ابى سفیان بن حرب بن امیة بن عبد شمس است كه شریر ترین و ملعون ترین و ظالم‏ترین خلق خدا است. سفیانى با لشكر و مالهاى سوارى خود خروج میكند و تعداد صد و هفتاد هزار نفر با او خواهند بود و در بحیره طبریه نزول میكنند، آنگاه مهدى علیه السّلام در حالى كه جبرئیل علیه السّلام در جلو او است بسوى سفیانى حركت میكند و در شب راه میروند و روز پنهان می شوند و مردم هم از آن حضرت متابعت میكنند تا اینكه در بحیره طبریه با سفیانى مصادف میشوند و خدا به سفیانى غضب میكند خلق خدا هم بجهت غضب خدا به او غضب می كنند پرنده‏ها آنها را با پر و بال خود سنگباران می كنند و كوهها با سنگ‏هاى خود و ملائكه با صداهاى خود آن‏ها را مورد حمله قرار مى‏دهند، ساعتى طول نمی كشد كه خدا كلیه اصحاب سفیانى را هلاك می نماید و غیر از سفیانى كسى از آن‏ها باقى نمی ماند...»(10)

 


پی نوشتها:

1- سوره بقره آیه 155

2- جلوه‏هاى اعجاز معصومین علیهم السلام، ص 80

3- همان

4- الارشاد-ترجمه رسولى محلاتى، ج‏2، ص 34

5- مهدى موعود-ترجمه جلد سیزدهم بحارص981   

6- همان ص 984

7- كمال الدین-ترجمه كمره‏اى، ج‏1،  باب سى و سوم ص 447

8- كمال الدین-ترجمه پهلوان ج‏2،557

9- غیبت نعمانی- ترجمه فهری باب 14 ص361

10-الملاحم و الفتن فی ظهور الغائب المنتظر (عج) ص 151


امت آخرالزمان و فتنه های پیش از ظهور(2)

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

الف:فتنه های دجال و گمانه زنیهای آخرالزمانی.

در نوشتار پیشین برخی از علائم حتمی ظهور را - که بخشی از آسیبهای وارده بر امت آخرالزمان بود-، بررسی نمودیم. چنانکه گفته شد، گذار زمان با روزهای پایانی تاریخ، مصادف با قیامهای مختلف و پرچمهای متفاوت و شروع موج جدیدی از جنگ و خونریزی و غارتگریست. انگیزه اصلی این اتفاقات آخرالزمانی، سیطره دیدگاه مادیگرایانه و در نتیجه کاهش ارزشها و معیارهای الهی در جامعه بشری می باشد. از این رو کتب الهی و احادیث اسلامی که به آخرالزمان اشاره دارند، از شخص یا جریانی به نام «دجال» حکایت می کنند.

 

ب: بررسی مفهومی دجال:

مفهوم دجّال، سمبل پیچیده ‏ترین و خطرناک‏ترین دشمن ادیان  و پروردگار و این در واقع، توصیف تمدّن و جهان‏بینی ماتریالیستی غرب است؛ زیرا تاریخ ادیان تاکنون چنین دشمنی به خود ندیده است. داستان (دجال)، بخشی از کتابهای مقدس مسیحیان را به خود اختصاص داده است. چنانکه  در انجیل، واژه (دجال) بارها به کار رفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح باشند، و یا (پدر و پسر را) انکار کنند، به عنوان دجال یاد شده است:

(دروغگو کیست جز آن که مسیح بودن عیسی را انکار کند. آن دجال است که پسر و پدر را انکار کند). (1)

از دجال، در کتابهای مقدس و منابع دینی مسیحیان، با واژه اَنتی کریست Anti chris، به معنای دروغگو و حیله گر سخن به میان آمده است.

(دجال)، از ریشه (دجل) به معنای دروغگوی حیله گر است. در روایات، از این (دجال) ها و دروغگویان فراوان نام برده شده است. در برخی، دوازده و در برخی سی، شصت و هفتاد دجال آمده است‏.(2) از میان این (دجال) ها، فردی که در دروغگویی و حیله گری و مردم فریبی سرآمد همه دجالان و فتنه او از همه بزرگتر است، نشانه ظهور مهدی (عج) و یا بر پائی قیامت است. بر این اساس، باید گفت: ما دو نوع دجال داریم: یکی همان دجال حقیقی و واقعی است که پس از همه (دجال) ها می آید و دیگری گروهی شیاد و دروغگویند که دست به فریبکاری و تحمیق و گمراهی مردم می زنند. همانگونه که از ریشه لغت دجّال  استفاده می شود،  با این همه بیشتر علما و اندیشمندان اسلامی بر این باورند که عنوان دجّال منحصر به یک فرد نیست بلکه وصفی کلّی است که برای افراد پر تزویر و حیله گر و پر مکر و فریب و حقّه باز که برای کشیدن توده های مردم به دنبال خود از هر وسیله ای استفاده می کنند، و بر سر راه هر انقلاب سازنده ای که در ابعاد مختلف صورت می گیرد ظاهر می شوند.

مفهوم دجّال، سمبل پیچیده ‏ترین و خطرناک‏ترین دشمن ادیان و پروردگار و این در واقع، توصیف تمدّن و جهان‏بینی ماتریالیستی غرب است؛ زیرا تاریخ ادیان تاکنون چنین دشمنی به خود ندیده است. داستان (دجال)، بخشی از کتابهای مقدس مسیحیان را به خود اختصاص داده است .چنانکه در انجیل، واژه (دجال) بارها به کار رفته و از کسانی که منکر حضرت مسیح باشند، و یا (پدر و پسر را) انکار کنند

ج: دجال در روایات و احادیث اسلامی

احادیثی که به قیام دجال می پردازند، حجم عظیمی از کتب اهل سنت، را تشکیل می‏دهند در حالی که در منابع شیعی با روایات اندکی در این خصوص روبروییم و در مقایسه باید گفت روایات باب دجّال در منابع عامّه ده‏ها برابر همان احادیث در جوامع روایی خاصه است. بر اساس حجم قابل توجه روایات اهل سنت، می‏بینیم که کتاب‏های مستقلّ فراوانی از سوی ایشان در خصوص دجّال نگاشته شده است، نگاهی گذرا داشته باشیم به صحیح مسلم؛ ابو الحسین مسلم بن حجاج قشیری در صحیح خود از حدود 28 طریق!! روایات مربوط به دجّال و چهره و اوصافش، نحوه ی قیام، منش و رفتار، عقاید و جنایات و مفاسد و پیروان و اتباع و چگونگی کشته شدن و محل به درک واصل شدنش، را ذکر می‏کند.(3)

در بسیاری از کتاب‏های  معتبر شیعه مانند: اصول کافی، غیبت نعمانی و ارشاد شیخ مفید حتی یک حدیث نیز در مورد دجّال روایت نشده است در حالی که در مورد (سفیانی)، (فرو رفتن زمین)، (صیحه و ندای آسمانی) و (قتل نفس زکیه) و ... روایات بسیاری نقل شده است و گذشته از این در کتاب ارشاد شیخ مفید، به بیش از 50 علامت و  نشانه ‏های مشهور و حتمی آخرالزمان و عصر ظهور تصریح شده است ولی از دجّال هیچ سخنی به میان نیامده است.

از طرفی مجموع روایاتی که در آن‏ها به دجّال اشاره رفته و در إکمال الدین شیخ صدوق(قدس سره) و الغیبة شیخ طوسی(قدس سره) وارد شده است، به ده عدد نمی‏رسد!

از این پنج منبع که بگذریم کتاب (إعلام الوری بأعلام الهدی) تألیفِ شیخ فضل ‏بن حسن طبرسی که از عمده کتاب‏های مرجع در مبحث امام‏شناسی است نیز علی رغم ذکر احادیث متعدد در باره ‏ی(سفیانی)، (قتل نفس زکیه) و (خسف البیداء) و... در مورد دجّال روایتی را نقل نمی‏کند. فقط  برخی از آثار معتبر علمای شیعه روایات اندکی در مورد دجّال وارد شده است.(4)

استکبار با ظاهری فریبنده و با قدرت مادی،صنعتی و فنی عظیمی که در اختیار دارد،سعی می کند مردم را فریب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فریبنده خود کند.بر این اساس است که پیامبران امت های خود را از فتنه دجال بیم داده اند:«ما بعث الله نبیا الا و قد انذر قومه الدجال ... ;هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر آن که قومش را از فتنه دجال بر حذر داشت»،در حقیقت آنان را از افتادن به دام مادیت و ورطه حاکمیت طاغوت و استکبار جهانی بر حذر داشته اند

از میان علمای شیعه بیش از همه، علامه سید محمد صدر در جلد سوم موسوعة الامام المهدی به مفهوم و چگونگی ظهور دجال اشاره می کند. دجال، کنایه از کفر جهانی و سیطره فرهنگ مادی بر همه جهان است .

استکبار با ظاهری فریبنده و با قدرت مادی، صنعتی و فنی عظیمی که در اختیار دارد، سعی می کند مردم را فریب دهد و مرعوب قدرت و ظاهر فریبنده خود کند. بر این اساس است که پیامبران امت های خود را از فتنه دجال بیم داده اند: «ما بعث الله نبیا الا و قد انذر قومه الدجال ...;(5) هیچ پیامبری مبعوث نشد مگر آن که قومش را از فتنه دجال بر حذر داشت»، در حقیقت آنان را از افتادن به دام مادیت و ورطه حاکمیت طاغوت و استکبار جهانی بر حذر داشته اند. پس احتمال می رود منظور از دجال - با آن شرایط و اوصافی که در این روایات برای او شمرده شده - همان استکبار جهانی باشد; مثلا در اوصاف دجال گفته شده «کوهی از طعام و شهری از آب به همراه دارد» کنایه از امکانات عظیم و گسترده ای که استکبار در اختیار دارد.(6)

در نتیجه این گفتار، روشن می شود که  یکی از رویدادهای محتمل الوقوع  دوره آخرالزمان است. بطوری که در جوامع روایی شیعه کمتر از او سخن به میان آمده است.

این روایات نیز که دجال را گاهی به عنوان شخص و گاهی به صورت یک جریان معرفی می کند، بنابر مصلحتی در هاله ای از ابهام قرار داده شده و روایات و منابع حدیثی شیعه و اهل سنت با زبانی رمزگونه و کنایاتی مبهم، پیرامون دجال زبان به سخن می گشایند.

 


پی نوشتها:

1- رساله یوحنا، باب 2، آیه 18 و 22

2- بحارالأنوار، ج‏52: 209؛ کنزالعمال، ج‏14: 198 - 200

3- کتب  زیر از منابع اهل سنت بخشی از روایات خویش را به دجال اختصاص داده اند:  در سنن ترمذی / ج / 4 ص _477 سنن ابن ماجه / ج _1347 / 2عقد الدرر / صص _373 - 329الدر المنثور / ج / 3 ص _60 صحیح بخاری / ج / 4 ص 205 و ج / 9 صص 60 و 61 و _75الحاوی للفتاوی / ج / 2 صص 161 و _171البیان / ص _104الصواعق المحرقة / ص _165العطر الوردی / ص _57الاذاعة لما کان و ما یکون بین یدی الساعة / قنوجی بخاری / ص _113مشارق الانوار فی فوز اهل الاعتبار / عدوی حمزاوی / ص _114ینابیع المودة / قندوزی / ج / 3چاپ بیروت - مؤسسة الأعلمی / ص _92فیض القدیر شرح الجامع الصغیر / المناوی / ص _279الفصول المهمة / ص _289الفتاوی الحدیثیّة / شهاب الدین ابن حجر هیتمی مکی / ص _37الیواقیت و الجواهر / عبدالوهاب شعرانی / ص 410.

4- رجوع شود به کتاب های: (خصال) شیخ صدوق،( تفسیر) علی بن ابراهیم قمّی ، (الملاحم و الفتن) تألیفِ سیدبن طاووس و (الخرائج و الجرائح) تألیفِ هبة اللَّه راوندی

5- بحارلانوار، ج 52، ص 205 .

6- ر ک :چشم به راه مهدی، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات قم، جمعی از نویسندگان، ص 289 .


امت آخرالزمان و فتنه‌های پیش از ظهور(3)

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

مقدمه:

بخش قبلی این نوشتار به دلالت روایات اسلامی و دینی بر جریان شناسی ماجرایی به نام دجال اختصاص یافت. مساله دجال  به عنوان یک سنبل خاص گمانه زنیهای گوناکونی را در ادیان توحیدی و روایات اسلامی در پی داشته و هر از گاهی بر اساس مقتضیات و شرایط سیاسی و اجتماعی معاصر این گمانه زنیها به روز شده و با تأویلات گوناگونی همراه می شود، هر چند که برخی از این تأویلات را اگر با جریان شناسی تاریخی ادیان توحیدی و مبارزه طواغیت با نهضت انبیاء تفسیر کنیم ، به نقاط مشترکی پیرامون دجال و یا جریان دجالها در تاریخ نزدیک می شویم که نوک پیکان حمله  توطئه آمیز خویش را متوجه انبیاء و نهضت توحیدی آنان کرده بودند. این قبیل نگرشهای تاریخی نقش ادامه دار جریانات الحادی و دنیامدار، به خصوص قومیت یهود و بنی اسرائیل را بیش از پیش جلوه گر ساخته و برخی از فرضیه ها را در مورد دجال و نقش این قومیت در خروج وی تقویت می کند. با این همه به دلیل ضیق وقت، مجال طرح و بررسی این فرضیه را به فرصتی دیگر واگذار نموده و به شناخت شناسی و بافت ماهیتی دجال در روایات اسلامی خواهیم پرداخت.  

 

د: وصف دجال به زبان نمادین

هنگامی که سخن از «دجّال» به میان می آید، معمولا طبق یک سابقه ذهنی عامیانه، فقط ذهنها متوجّه شخص معیّن یک چشمی می شود که با جثّه افسانه ای و مرکب افسانه ای تر، با برنامه ای مخصوص به خود پیش از آن انقلاب بزرگ مهدی(عج) ظهور خواهد کرد. ولی آنچه که مسلم است اطلاق دجال به یک فرد خاص نبوده است، چرا که انذارها و هشدارهایی که انبیاء پیشین نسبت به دجال ارائه می دادند حکایت از جریانی است که در صدد تحریف  دین و گمراهی مردم بر می آید و ممکن است این مفهوم، افراد متعددی در تاریخ را در طول تاریخ و حتی امتهای قبل از اسلام در بر گیرد. در حدیث معروفی که از صحیح «ترمذی» نقل شده می خوانیم که پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند:

«انه لم یکن نبی بعد نوح الا انذر قومه الدجال و انی انذر کموه؛ هر پیامبری بعد از نوح قوم خود را از فتنه دجال برحذر داشت، من نیز شما را بر حذر می دارم!» (1)

مسلّماً انبیای پیشین به مردم عصر خود نسبت به فتنه دجّالی که در آخر زمان آشکار می شود و هزاران سال با آنها فاصله دارد هشدار نمی دادند. هر چند که شاید تکیه بر زمان حضرت نوح علیه السلام، برای اشاره به دورترین سرگذشت تاریخی نهضت انبیاء بوده و یا اینکه عدم وجود دجّالها در زمانهای پیش از نوح به سبب این باشد که نخستین آئین و شریعت را  حضرت نوح آورد و دجالهایی به مقابله با شریعت الهی پرداختند .

اصبغ بن نباته می گوید: از حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام شنیدم که می فرمودند:

«قبل از قیام قائم سالهای پر از خدعه ای است. در این سالها (پیش از قیام) راستگویان به نام دروغگو معرفی می شوند و دروغگویان به عنوان راستگو. در این سالها «ماحل»تقرب پیدا می کند و «رویبضه» سخن می گوید. اصبغ می گوید: عرض کردم «ماحل»و «رویبضه» چیست؟ فرمودند: مگر قرآن را نخوانده ای که می فرماید:«و هو شدید المحال»؟ قال یرید المکر - فرمودند: منظور از «ماحل» آدم مکاری است که به وسیله مکر زیاد مردم را به خود متوجه می کند.» (2)

هنگامی که سخن از «دجّال» به میان می آید، معمولا طبق یک سابقه ذهنی عامیانه، فقط ذهنها متوجّه شخص معیّن یک چشمی می شود که با جثّه افسانه ای و مرکب افسانه ای تر، با برنامه ای مخصوص به خود پیش از آن انقلاب بزرگ مهدی (عج) ظهور خواهد کرد. ولی آنچه که مسلم است اطلاق دجال به یک فرد خاص نبوده است، چرا که انذارها و هشدارهایی که انبیاء پیشین نسبت به دجال ارائه می دادند حکایت از جریانی است که در صدد تحریف دین و گمراهی مردم بر می آید

و اما معنی «رویبضه». اگر چه در این حدیث پاسخ معنای آن افتاده ولی در جای دیگر از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله نقل شده است که «الرویبضة الرجل التافه ینطق فی امر العامة» یعنی مرد حقیر و بی شخصیتی که در امر عامه مردم دخالت می کند و سخن می گوید.

در مورد اصل دجال، صرف نظر از ویژگیهای او، دو احتمال اصلی وجود دارد:

الف: اینکه دجال نام معینی برای شخصی عجیب و خارق العاد ه است که دارای نیروهای متعدد مافوق طبیعی می باشد، که این احتمال بعید به نظر می رسد.

ب: دجال، نام شخص معیّنی نیست. هر کسی که با ادعاهای پوچ و بی اساس و با توسل به حیله گری و نیرنگ، در صدد فریبِ مردم باشد، دجال است. بر این اساس، (دجال) ها خواهند بود. این که در روایات از (دجال) های فراوان سخن به میان آمده این احتمال را تقویت می کند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید:

(لاتقوم الساعة حتی یخرج المهدی من ولدی، ولایخرج المهدی حتی یخرج ستّون کذّاباً کلهم یقول:(انا نبی).(3)

قیامت، بر پا نمی شود، تا وقتی که مهدی(عج) از فرزندانم قیام کند و مهدی(عج) قیام نمی کند، تا وقتی که شصت دروغگو خروج کنند و هر کدام بگوید: من پیامبرم.

(در روایات، از این (دجال) ها و دروغگویان فراوان نام برده شده است. در برخی، دوازده و در برخی سی، شصت و هفتاد دجال آمده است‏.(4) از میان این (دجال) ها، فردی که در دروغگویی و حیله گری و مردم فریبی سرآمد همه دجالان و فتنه او از همه بزرگتر است، نشانه ظهور مهدی(عج) و یا بر پائی قیامت است. بر این اساس، باید گفت: ما دو نوع دجال داریم: یکی همان دجال حقیقی و واقعی است که پس از همه(دجال) ها می آید و دیگری گروهی شیاد و دروغگویند که دست به فریبکاری و تحمیق و گمراهی مردم می زنند.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید:

(یکون قبل خروج الدجال نیف علی سبعین دجالاً)(5)؛ پیش از خروج دجال، بیش از هفتاد دجال خروج خواهد کرد.

مسلّماً انبیای پیشین به مردم عصر خود نسبت به فتنه دجّالی که در آخر زمان آشکار می شود و هزاران سال با آنها فاصله دارد هشدار نمی دادند. هر چند که شاید تکیه بر زمان حضرت نوح علیه السلام ، برای اشاره به دورترین سرگذشت تاریخی نهضت انبیاء بوده و یا اینکه عدم وجود دجّالها در زمانهای پیش از نوح به سبب این باشد که نخستین آئین و شریعت را حضرت نوح آورد و دجالهایی به مقابله با شریعت الهی پرداختند

یا می فرماید:

(ان بین یدی الساعة الدجال وبین ید الدجال کذّابون ثلاثون او اکثر)(6)؛ پیشاپیش برپائی قیامت، خروج دجال است و پیش از دجال، سی درغگو، یا بیشتر خواهند بود.

یا می فرماید:

(تکون امام الدجال ستون خداعة...) (7)؛ پیش از خروج دجال، شصت نیرنگ خواهد بود.

با توجه به معنای لغوی دجال و نیز فراوانی آنان در روایات، فرد خاصی منظور نیست، بلکه هر آدم حقه باز دروغگویی که با فریفتن مردم، به فتنه انگیزی بپردازد، دجال است، منتهی ممکن است یکی از آنان که تبلور این صفات در وی، از همه بیشتر است، نشانه ظهور باشد.

در حقیقت داستان دجال، بیانگر این واقعیت است که در آستانه هر انقلابی، افراد فریبکار و منافق، که معتقد به نظامهای پوشالی گذشته و پاسدار سنتهای و ضدارزش هایند، برای نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همه تلاش خود را به کار می گیرند و با سوء استفاده از زمینه های فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیله گری می زنند، تا مردم را نسبت به اصالت و تحقق انقلاب و استواری رهبران آن، دلسرد و دو دل کنند و در نهایت با شیطنت، آنان را به کژ راهه برند.

پس، حرکت مزوّرانه (دجال) ها، همواره بزرگترین خطری است که به ثمر رسیدن انقلاب را تهدید می کند و تنها هوشیاری مردم و شناخت بموقع است که می تواند توطئه ها را خنثی کند.

 


پی نوشتها:

1-  صحیح ترمذی باب ما جاء به دجال –ص240

2-  غیبت نعمانی ص 278

3-  ارشاد، ج‏2ص 371؛ سنن ابی داود، ج‏4ص 121.

4-  بحارالأنوار، ج‏52ص 209؛ کنزالعمال، ج‏14ص  200- 198

5-  کنزالعمال، ج14ص‏200

6-  همان

7-  همان ص231.




فتنه‌های آخرالزمان

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
حضرت علي(علیه السلام)، ضمن چند روايت گونه‌هاي متعددي از فتنه‌هاي آخرالزماني را بيان نموده اند و همان‌طور كه خواهيم ديد، چهارمين يا پنجمين آنان را بدترين آنها خوانده‌اند:
چهار فتنه رخ خواهد داد؛ در اولي خون‌ريزي مباح مي‌شود؛ در دومي خون‌ريزي و غارت اموال؛ در سومي خون‌ريزي، غارت اموال و تجاوز به نواميس؛ چهارمي كه حتي اگر در سوراخ روباه پنهان شده باشي دچار آن فتنه خواهي شد.

 فتنه‌های آخرالزمان

 

حضرت علي(علیه السلام) از آغازين ايام حيات، در محضر رسول خدا((صلی الله علیه وآله وسلم)) بود و از درياي علم ايشان خوشه برمي‌چيد. به تصريح آن امام همام، نبي خاتم((صلی الله علیه وآله وسلم)در لحظات آخرين زندگي پرخير خويش، هزار دروازة علم را براي ايشان گشودند كه از هريك از آنها هزار در ديگر گشوده شد.1 بنابر شرايطي كه حضرت علي(ع) در آن مي‌زيستند بيش از ديگر اهل بيت(ع) به تصوير و ترسيم آينده، گاه نزديك و گاه دور پرداختند. از مشهورترين پيش‌گويي‌هاي ايشان كه به سرعت، راستي آن بر مخاطبان عيان شد، ماجراي جنگ نهروان با خوارج بود كه فرمودند: «از شما كمتر از ده تن كشته خواهد شد و از ايشان كمتر از ده تن زنده خواهند ماند».2 اين عبارت پيش از آغاز نبرد بيان شد و اندكي پس از خاتمة نبرد، شمارش شهداي سپاه و فراريان خوارج، حاضران را متحير نمود. گاه نيز در روايات علوي صحبت از آيندة نه چندان دور است؛ براي نمونه از اين دست مي‌توان به پيش‌گويي اميرمؤمنان(ع) دربارة حملة مغول به سرزمين‌هاي اسلامي ياد كرد3 كه با استناد به همين روايت و با درايت و حزم خواجه نصيرالدين طوسي، جامعة شيعيان كمترين آسيب را در اين فتنه متحمل شد.
يكي از پيش‌گويي‌هايي كه در لابه‌لاي بيانات اميرمؤمنان، امام علي(ع) مطالب ارزنده و قابل توجهي دربارة آن مي‌توان يافت، مسئلة فتنه‌هاي آخرالزماني است. دربارة موضوع فتنه‌هاي آخرالزمان، روايات متعددي از معصومان(ع) نقل شده كه در اينجا تنها به مرور روايات علوي اكتفا مي‌كنيم و انشاءالله در فرصتي ديگر، بايد به تفصيل دربارة آن سخن گفته شود.

معناي فتنه

فتنه را در لغت، به امتحان و آزمودن معنا كرده‌اند5. اين واژه معمولاً دربارة آن دسته از امتحاناتي به كار برده مي‌شود كه با تلخي و سختي همراه است6.
در قرآن كريم، اين واژه علاوه بر اين معنا،7 براي بستن راه و بازگرداندن از مسير حق،8 شرك و كفر،9 افتادن در معاصي و نفاق،10 اشتباه گرفتن و تشخيص ندادن حق از باطل،11 گمراهي،12 كشتار و اسارت،13 تفرقه و اختلاف ميان مردم14 و... به كار رفته است.

گونه‌شناسي فتنه‌هاي آخرالزمان

حضرت علي(ع)، ضمن چند روايت گونه‌هاي متعددي از فتنه‌هاي آخرالزماني را بيان نموده اند و همان‌طور كه خواهيم ديد، چهارمين يا پنجمين آنان را بدترين آنها خوانده‌اند:
ـ چهار فتنه رخ خواهد داد؛ در اولي خون‌ريزي مباح مي‌شود؛ در دومي خون‌ريزي و غارت اموال؛ در سومي خون‌ريزي، غارت اموال و تجاوز به نواميس؛ چهارمي كه حتي اگر در سوراخ روباه پنهان شده باشي دچار آن فتنه خواهي شد.15
ـ خداوند در اين امت، پنج فتنه قرار داده است: ابتدا فتنة عمومي، سپس فتنة خواص، پس از آن فتنة سياه تاريك كه مردم در آن بسان چارپايان مي‌شوند، سپس هدنه(صلح ميان مسلمانان و كفار در پي جنگ و كشتار) و درنهايت دعوت كنندگان ضلالت و گمراهي مي‌آيند. در آن روز اگر براي خداوند جانشيني ماند درخدمتش باش.16 و در جايي ديگر حضرتش حيوان‌ساني مردم را ناشي از فتنة كور، پيچيده و گنگ پنجم خوانده‌اند.17
ـ همانا از دو خصلت بر شما هراسانم؛ پيروي از هواي نفس و آرزوي طولاني. اما پيروي از هواي نفس، از حق باز مي‌دارد و آرزوي دراز، آخرت را در طاق نسيان مي‌نهد. همانا دنيا، پشت‌كنان مي‌رود و آخرت، كوچ كرده و به سوي ما مي‌آيد، و هر كدام را فرزنداني است. پس شما از فرزندان آخرت باشيد و از فرزندان دنيا نباشيد؛ چه، امروز كار هست و محاسبه نيست و فردا محاسبه هست و كار نيست. همانا فتنه‌ها و آشوب‌ها از هواپرستي آغاز مي‌شود. در آنها، [به وسيلة] فرمان‌هاي خود پرداخته با خدا مخالفت مي‌شود و مرداني در عهده‌دار شدن آنها، به جاي مرداني ديگر مي‌نشينند.
اگر حقّ خالص در ميان بود، اختلاف به چشم نمي‌خورد، و اگر باطل محض در ميان بود، بر هيچ خردمندي پوشيده نمي‌ماند، ليكن مشتي از حق و مشتي از باطل گرفته شده و با هم آميخته گرديده است. اينجاست كه شيطان بر دوستداران خود چيره مي‌گردد، و كساني رهايي مي‌يابند كه از طرف خداوند عاقبت نيكي براي آنها رقم خورده باشد.
همانا من از رسول خدا(ص) شنيدم كه مي‌فرمود: چگونه خواهيد بود زماني كه‌ فتنه‌اي شما را در برگيرد كه در آن كودكان بيش از آن به نظر رسند كه هستند [سن و سالشان بيشتر به نظر مي‌رسد]، و جوانان به پيري رسند. مردم به كژراهه مي‌روند و آن (انحراف) را مانند سنّت خويش مي‌گزينند و هرگاه بخشي از آن به روش درست تبديل گردد، گفته مي‌شود سنّت دگرگون شده است. اين در نظر مردم كاري زشت آيد و در پي آن، بلايا شدّت يابند و نسل به اسارت برده شود. سپس فتنه و آشوب آنان را بكوبد، چنان‌كه آتش، هيزم را مي‌كوبد و آسياب طعمة خود را. آنها دين مي‌آموزند اما نه براي خدا، و دانش مي‌جويند امّا نه براي عمل؛ و به وسيلة كار آخرت، دنيا را مي‌طلبند.18

مصاديق فتنه‌ها

تعداد و گونه‌هاي فتنه‌هاي آخرالزمان آن چنان زياد است كه به طور عادي اولين تصوري كه براي هر شنونده اي از شنيدن اين واژه به وجود مي‌آيد، همين موضوع است. همان‌طور كه ديديم در ميان اين سيل فتنه‌ها چهار يا پنج مورد بيش از ديگر موارد، انسان‌ها را مبتلا مي‌سازد. در بعضي از روايات علوي(ع) مي‌توان مصاديق و تسهيل كننده‌هايي را براي وقوع در فتنه يافت:
حضرت امير(ع) از رسول خدا(ص) نقل كرده كه فرمودند:
براي امتم بيش از هر چيز از گمراهي پس از معرفت، فتنه‌هاي گمراه كننده و شهوت، شكم و فرج بيمناكم.19
از همه مهم‌تر اينكه فتنة فراگيري در ميان تمام مسلمانان رخ مي‌دهد كه تا زمان ظهور ادامه مي‌يابد:
از پيامبر اكرم(ص) شنيدم كه فرمود: جبرئيل به نزدم آمد و گفت: يا محمد، به زودي در امّتت فتنه به‌پا خواهد شد. پرسيدم: چگونه از آن مي‌توان خارج شد؟ گفت: در كتاب خدا، خبر پيشينيان و آنها كه پس از شما مي‌آيند و حكم (آنچه) مابين شما (رخ مي‌دهد) آمده است. [آن] فاصل ميان حق و باطل است و هزل نيست. هر ستم‌كاري كه بدان عمل نكند خداوند او را درهم مي‌شكند و هر كس جز در آن به دنبال هدايت باشد خداوند گمراهش خواهد ساخت. ريسمان محكم الهي، ذكر حكيم و صراط مستقيم است.20
قسم به آنكه جان علي در دست اوست اين امت به هفتادوسه فرقه تقسيم مي‌شوند كه همة آنها در آتشند به جز اين فرقه: «و ممّن خلقنا أمّةٌ يهدون بالحقّ و به يعدلون؛ و از ميان كساني كه آفريده‌ايم، گروهي هستند كعبه حقّ هدايت مي‌كنند و به حق داوري مي‌نمايند».21 اينهايند كه نجات مي‌يابند.22
در ديگر روايات، حضرت امير(ع)، دستة نجات‌يابنده را خود، شيعيانشان23 و تمام پيروانشان24 معرفي نموده‌اند:
رسول خدا(ص) به من فرمود: «شبي كه مرا به آسمان‌ها بردند، قصرهايي ديدم كه از ياقوت سرخ، زبرجد سبز، درّ و مرجان و طلاي خالص بود، كاه‌گل آنها از مشك خوشبو، خاكش از زعفران، و داراي ميوه، نخل خرما و انار، حوريه، زن‌هاي زيبا و نهرهاي شير و عسل كه بر روي درّ و جواهر مي‌گذشت ـ در كنار آن دو نهر، خيمه‌ها و غرفه‌هايي بنا شده، بودند و در آنها خدمتكارها و پسراني بودند، و فرش‌هايش از استبرق، سندس و حرير بود و طناب‌هايي در آنها بود. گفتم: اي حبيب من جبرئيل، اين قصرها از آن كيست، و قصة آنها چيست؟ جبرئيل گفت: اين قصرها و آنچه در آن است و چندين برابر آن مخصوص شيعيان برادرت و جانشين تو پس از تو بر امّت، علي است. ايشان را در آخر الزمان به نامي كه ديگران را آزار دهد، بخوانند. آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتي كه اين نام براي آنان زينت است، زيرا ايشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زده‌اند، و سواد اعظم اينانند. اينها مخصوص شيعيان فرزندت حسن، پس از او، براي شيعيان برادرش حسين، پس از او، براي شيعيان فرزندش علي بن الحسين، بعد از او، براي شيعيان فرزندش محمد بن علي، پس از او، مخصوص شيعيان فرزندش جعفر بن محمد، پس از او، براي شيعيان فرزندش موسي بن جعفر، پس از او براي شيعيان فرزندش علي بن موسي، بعد از او، براي شيعيان فرزندش محمد بن علي بعد از او؛ و براي شيعيان فرزندش علي بن محمد، پس از او براي شيعيانش فرزندش حسن بن علي پس از او، و براي شيعيان فرزندش محمدِ مهدي پس از اوست. اي‌ محمد اينان امامان پس از تو، نشانه‌هاي هدايت و چراغ‌هاي روشن در تاريكي‌ها هستند. شيعيانشان ـ تمامي ـ فرزندان تو هستند، و دوستداران آنها پيروان حق و دوستان خدا و رسولند، كه باطل را واگذارده و از آن دوري كرده‌اند، و آهنگ حق نموده و از آن پيروي كرده‌اند، آنها را در زمان زندگي‌شان دوست داشته و پس از مرگشان زيارت كنند. در صدد ياري آنهايند و به دوستي آنها اعتماد كنند. رحمت خدا بر ايشان باد زيرا او آمرزنده و مهربان است».25
در برخي روايات ديگر از ايشان آمده كه دوازده يا سيزده فرقه از فرق اسلامي به ايشان محبت مي‌ورزند و ولايتشان را قبول دارند.26
شدت اين فتنه را از آنجا مي‌توان دريافت كه ايشان مي‌فرمايند:
اگر كسي را با ده طناب در جبهه حق بسته باشند، باز او را به باطل مي‌كشانند و به عكس.27
سختي اين فتنه‌ها براي مؤمنان نيز از اين روايت قابل درك است كه ايشان از رسول خدا(ص) نقل نمودند كه فرمود:
زماني بر مردم مي‌آيد كه دل مؤمن در نهادش آب مي‌شود، همان‌طور كه سُرب در آتش آب مي‌شود، و سبب آن نيست مگر اينكه فتنه‌ها و بدعت‌هايي را كه در دين آنها ظاهر گشته مشاهده مي‌كنند و توانايي تغيير و بر طرف ساختن آنها را ندارند.28
در جاي ديگر از حضرتش نقل شده كه مؤمنان آخرالزمان از كنيزان پست تر شمرده خواهند شد.29

بركات بروز فتنه‌ها در جامعه

هرچند فتنه‌ها، سختي‌ها و تلخي‌هاي خاصّ خود را به دنبال مي‌آورد ليكن شيريني‌هايي در پي آن نصيب مؤمن مي‌شود كه شايد از هيچ راه ديگري تحصيل آنها براي مؤمن ممكن نباشد. در روايات رسول خدا(ص) و امامان اطهار(ع) مي‌خوانيم:
«از فتنه‌هاي آخرالزمان كراهت نداشته باشيد كه منافقان را نابود مي‌كند».30
در ضمن وصاياي رسول خدا(ص) به اميرمؤمنان(ع) آمده است:
اي علي، شگفت‌آورترين مردم از نظر ايمان و بزرگ‌ترين آنان از نظر يقين مردماني هستند كه در آخرالزمان پيامبري نديدند و امام هم از نظرشان پنهان شده، پس به همان سياهي و سفيدي كتاب ايمان آورده‌اند.31
امام صادق(ع) فرمود: «پس از آنكه عثمان كشته و با امير المؤمنين(ع) بيعت شد، آن حضرت بر فراز منبر تشريف برد، خطبه‌اي خواند و در آن فرمود: «هان كه گرفتاري شما به گرفتاري همان روز كه خداوند پيغمبرش را برانگيخت بازگشت نموده است. سوگند به آنكه او را به حق برانگيخت، حتماً بايد گرفتار وسوسه شويد و غربال گرديد تا آنكه زيرورو شويد و بالا و پايين گرديد. حتماً بايد افرادي كه كوتاه آمده‌اند پيشي گيرند و آناني كه پيشي گرفته‌اند كوتاه بيايند. به خدا قسم هيچ نشانه‌اي را پنهان نكرده‌ام و هيچ دروغي نگفته‌ام و مرا از اين مقام و چنين روز آگاهي بود».32
يكي از بركات صبر در آخرالزمان اين است كه مؤمن را در ثواب تمام نيكي‌هاي پيشينيانش شريك مي‌سازد:
وقتي در جنگ نهروان امير المؤمنين(ع) خوارج را به قتل رسانيد، مردي به خدمت حضرت رسيد. حضرت به او فرمود: «قسم به خداوندي كه دانه را شكافت و آدمي را آفريد، مردمي در اينجا با ما آمده‌اند كه هنوز خداوند پدران و نياكان آنها را خلق نكرده است!»
آن مرد عرض كرد: مردمي كه هنوز خلق نشده‌اند چگونه مي‌توانند با ما آمده باشند؟!
فرمود: «آري، آنها مردمي هستند كه در آخرالزمان مي‌آيند و در اين هدف كه ما داريم آنها نيز شريكند و تسليم ما، پس آنها در آن راه كه ما گام برمي‌داريم شركاي حقيقي و واقعي ما هستند».33
مسلماً هر آزموني كه سخت تر باشد در عين آنكه بسياري نمي‌توانند در آن قبول شوند آن عده اي كه توفيق و پيروزي مي‌يابند تعدادي اندك و جايگاهي رفيع خواهند داشت.

راه رهايي از فتنه‌هاي آخرالزمان

تمسك به قرآن و اهل بيت(ع)
راه رهايي از اين فتنه‌هاي آخرالزماني در بيانات اميرمؤمنان(ع) در دو قالب عمومي و فردي قابل دسته‌بندي است. راه عمومي همان تمسك به قرآن و اهل‌بيت(ع) است. راه فردي كه به برخي از صحابه توصيه مي‌شده ـ الزاماً شامل همگان نبوده ـ سكوت، قعود و... است.
روايت مربوط به تمسك به قرآن را پيش از اين مرور كرديم.34 دربارة تمسك به اهل بيت(ع)، روايات متعددي از اميرمؤمنان(ع) نقل شده كه با توجه به جامعيت روايت ذيل و دربرداشتن راه تحقق آن، از بيان ديگر موارد خودداري و به نقل همين مورد اكتفا مي‌كنيم.35
امير مؤمنان(ع) در ضمن خطبه‌اي بلند راه‌هايي را براي رهايي از فتنه‌ها و مصون ماندن از عذاب الهي كه فرجام فرو افتادگان در آنهاست فراروي مؤمنان نهادند. در اينجا به مناسبت، به فرازهايي از اين سخن گران‌سنگ توجه مي‌كنيم:
من و رسول خدا(ص) بر لب حوض هستيم و خاندان ما با ما هستند پس هر كس ما را بخواهد بايد گفتار ما را بگيرد و به كردار ما عمل كند زيرا ما خانداني هستيم كه شفاعت از آن ماست. براي ديدار ما در كنار حوض با هم رقابت كنيد، چون ما دشمنان را از آن دور و دوستانمان را از آن سيراب مي‌سازيم. هر كس از آن آب نوشد هرگز تشنه نشود، و حوض ما پر است و از دو آبريز بهشتي در او ريخته مي‌شود؛ يكي «تسنيم» و ديگري «معين». در دو طرف اين حوض، زعفران است. كسي را بر ما نمي‌گزيدند ولي اوست كه از بندگانش هر كه را بخواهد ويژه رحمتش كند، پس خدا را ستايش مي‌كنم بدين نعمت‌ها كه مخصوص شما قرار داده و بر حلال‌زادگي شما، چون ياد ما خانواده، شفاي هر درد، بيماري و وسوسة شك‌آور است، و البته دوستي ما خشنودي خداست، و هر كسي كه راه ما را گيرد، فردا در «حظير\ القدس» و «فردوس برين» با ماست، و منتظر امر ما همچون كسي است كه در راه خدا به خونش غلتد، و هر كه فرياد ما را بشنود ولي ما را ياري نكند خدا به رو بر سر دو سوراخ بيني او را در دوزخ سرنگون سازد.
1. استقامت و تقيّه در برابر دشمنان: ما درِ گشايش، چون مبعوث شوند و همه راه‌ها بر مردم بسته شود، ماييم «باب حطّه» كه در اسلام است هر كس در او آيد نجات يابد و هر كه از آن دور شود فرو افتد. خدا به ما آغاز كرد و به ما پايان داد و آنچه را بخواهد به ما مي‌زدايد و به ما پايدار سازد و به ما باران فرود آيد، مبادا فريبنده شما را از خدا فريب دهد، اگر بدانيد درماندن شما ميان دشمنانتان و تحمّل اذيت‌ها چه اجري داريد چشم شما روشن شود، و اگر مرا نيابيد چيزهايي بينيد كه آرزوي مرگ كنيد از ستم و دشمني و خودبيني و سبك‌شمردن حق خدا و ترس، چون چنين شود همه به رشته خدا بچسبيد و از هم جدا نشويد، و بر شما باد به صبر و نماز و تقيّه.
2. ثبات و دوري از رنگ به رنگ شدن: و بدانيد كه خداوند دشمن ميدارد بندگان متلوّن و همه رنگ خود را، پس از حق و ولايت اهل حق دور نشويد چون هر كس ديگري را جاي ما برگزيند نابود است و هر كه پيرو آثار ما شود به ما پيوندد، و هر كه از غير راه ما رود غرق شود همانا براي دوستان ما فوج‌هايي از رحمت خداست و براي دشمنان ما فوج‌هايي از عذاب خدا، راه ما ميانه است، و رشد و صلاح در برنامه ماست، بهشتيان به خانه‌هاي شيعيان ما چنان نگاه مي‌كنند كه ستاره درخشان را در آسمان مي‌بينند.
3. پرهيز از دنياگرايي: هر كس از ما پيروي كند گمراه نشود، و هر كه منكر ما شود هدايت نگردد، و نجات نيابد آنكه بر زبان ما كمك دهد دشمن ما را و ياري نشود آنكه ما را وابگذارد. پس به طمعِ دنياي پوچ و بي‌ارزشي كه سرانجام از شما دور شود و شما نيز از آن زوال يابيد از ما روي نگردانيد، زيرا هر كس دنيا را بر ما ترجيح دهد افسوس فراوان دارد. خداوند متعال [از زبان اين فرد] مي‌فرمايد: «اي واي بر من كه جانب امر خدا را فرو گذاشتم و در حقّ خود ظلم و تفريط كردم».36
4. شناخت حقّ امامان معصوم(ع): چراغ راه مؤمن شناخت حق ماست، و بدترين كوري نابينايي فضيلت ماست كه با ما بي‌جهت و بدون گناه به دشمني برخاسته فقط به جرم اينكه ما او را به سوي حق و دوستي خوانديم و ديگران او را به سوي فتنه دعوت كردند، آنها را بر ما ترجيح‌ داد. ما را پرچمي است كه هر كه در ساية آن درآيد، او را جا دهد و هر كه بسوي او پيش تازد پيروز است و هر كه از آن واماند نابود، و هر كه بدان چنگ زند نجات يابد، شماييد آبادگران زمين كه (خداوند) شما را در آن جاي داد تا ببيند چه مي‌كنيد، پس مراقب خدا باشيد در آنچه از شما ديده مي‌شود، بر شما باد به راه روشن بزرگ‌تر، در آن برويد كه ديگري جاي شما را نگيرد. سپس حضرت اين آية قرآن را تلاوت فرمود: «به سوي آمرزش پروردگارتان بشتابيد و به راه بهشتي كه عرضش به قدر پهناي آسمان و زمين است و آن براي اهل ايمان به خدا و پيامبرانش مهيا گرديده».37
5. پيشه كردن تقوي: پس بدانيد شما به بهشت نمي‌رسيد مگر به تقوي، و هر كه رها سازد پيروي از آنكه خدا فرمان اطاعت او را داده، برانگيخته شود براي او شيطاني كه قرين و مونس او گردد.
6. عدم سازش با ستمكاران: شما را چه باشد كه به دنيا تكيه كرديد، و به ستم خشنوديد، و فرو گذاشتيد آنچه را كه عزت و سعادت شما و نيروي عليه ستمگران در آنست، نه از خدايتان شرم داريد، و نه به حال خود فكر مي‌كنيد. شما در هر روز ظلم مي‌شويد ولي از خواب بيدار نمي‌گرديد، و سستي شما پايان نپذيرد، آيا نمي‌بينيد دين شما كهنه مي‌شود و شما سرگرم دنياييد، خداي بزرگ مي‌فرمايد: «و شما مؤمنان هرگز نبايد با ظالمان همدست و دوست باشيد و گر نه آتش كيفر آنان در شما هم خواهد گرفت و در آن حال جز خدا هيچ دوستي نخواهيد يافت و هرگز كسي، ياري‌ شما نخواهد كرد».38و39
رواياتي كه مخاطبش افراد متوسطي است كه در فتنه‌ها احتمال لغزششان بيش از نجات به نظر مي‌آيد از اين قرارند:
7. ذكر و يادآوري هميشگي: دانشمند آن‌كس است كه ارزش خويش را بشناسد، در ناداني مرد همين بس كه قدر خود را نشناسد و دشمن‌ترين بندگان نزد خدا همانا بنده‌اي است كه خدا او را به خودش واگذارد، سرگردان و حيران از راه راست باشد و هدفش را نداند چيست و بدون راهنما راه را بپيمايد. اگر به سوي كسب مال دنيا دعوت شود اجابت مي‌كند اگر به سوي آخرت دعوت شود كاهلي مي‌كند گويا عملي را كه براي دنيا انجام مي‌دهد بر او واجب است و آنچه براي آخرت انجام مي‌دهد از او ساقط. اينها در زماني است كه در آن زمان كسي سالم نمي‌ماند جز مؤمني كه دائم الذكر است و كم اذيت، كه اگر حاضر باشد كسي او را نشناسد و اگر غايب باشد جستجويش نكنند.
8. عدم اشاعة گناه: اينان چراغ‌هاي هدايت و مشعل‌هاي فروزان براي شبروان هستند و براي سخن چيني و فساد در گردش نيستند، نادان و سفيه نباشند كه گناهان را انتشار دهند و اشاعه فاحشه كنند. خداوند درهاي رحمتش را بروي اينان مي‌گشايد و از ايشان عذاب سختش را برطرف مي‌كند. اي مردم همانا روزگاري مي‌آيد كه مردم فقط به اسم اسلام بي‌نياز باشند و از اسلام خبري نباشد آن چنان كه ظرف تنها به آنچه كه در آن ريخته مي‌شود بي‌نياز باشد.40
به اميد آنكه خداوند همة ما را از شرّ فتنه‌هاي آخرالزمان برهاند و از تمام ابتلائات اين دوره سربلند بيرون آورد.

پي نوشت :

1. شيخ مفيد، الإرشاد، ج‌1، ص35.
2. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبة 59.
3. علامه حلي‌، الفين، ترجمه وجداني، ص 953.
4. علامه حلي‌، كشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين(ع)، ص 84.
5. تهذيب اللغة، ج 14، ص 296؛ مقاييس اللغة، ج 4، ص 472.
6. النهاية، ج3، ص410.
7. سورة عنكبوت (29)، آية 2.
8. سورة مائده (5)، آية 49.
9. سورة بقره(2)، آية 193.
10. سورة حديد (57)، آية 14.
11. سورة انفال (8)، آية 73.
12. سورة مائده (5)، آية 41.
13. سورة نسا (4)، آية 101.
14. سورة توبه (9)، آية 47.
15. السنن الوارده، ص35.
16. فتن ابن حماد، ص28.
17. همان، ص39.
18. روضه كافي، ص58.
19. السنن الوارده، ص37.
20. تفسير عياشي، ج1، ص3.
21. سورة اعراف (7)، آية 181.
22. تفسير عياشي، ج2، ص43.
23. بحارالانوار، ج24، ص146.
24. الامالي، ص212.
25. الصراط المستقيم، ج2، ص153.
26. نهج السعاده، ج3، ص427 و ص430.
27. فتن ابن حماد، ص34.
28. امالي طوسي، ج2، ص132؛ وسائل الشيعه.
29. فتن ابن حماد، ص123.
30. كنزالعمال، ج11، ص189.
31. كمال الدين، ص288.
32. الكافي، ج1، ص396.
33. المحاسن، ص262؛ بحارالانوار، ج52، ص131.
34. ر. ك: الدرالمنثور، ج2، ص227.
35. ر. ك: كمال الدين، ج2، ص654.
36. سورة زمر (39)، آية 56.
37. سورة حديد (57)، آية 21.
38. سورة هود (11)، آية 113.
39. نهج السعاده، ج3، ص421.
40. إرشاد القلوب إلي الصواب، ج‌1، ص 35.

منبع: ماهنامه موعود شماره 90

امت آخرالزمان و فتنه‌های پیش از ظهور(4)

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

در شماره پیشین به این مطلب اشاره شد که هنگامی که سخن از «دجّال» به میان می آید، معمولا طبق یک سابقه ذهنی عامیانه، فقط ذهنها متوجّه شخص معیّن یک چشمی می شود که با جثّه افسانه ای و مرکب افسانه ای تر، با برنامه ای مخصوص به خود پیش از آن انقلاب بزرگ مهدی (عج) ظهور خواهد کرد. ولی آنچه که مسلم است اطلاق دجال به یک فرد خاص نبوده است، چرا که  انذارها و هشدارهایی که انبیاء پیشین نسبت به دجال ارائه می دادند حکایت از جریانی است که در صدد تحریف  دین و گمراهی مردم بر می آید و ممکن است این مفهوم، افراد متعددی در تاریخ را در طول تاریخ و حتی امتهای قبل از اسلام در بر گیرد.

 

در همین خصوص مجموعه ای از روایات را که موید این نظر می باشند را تقدیم داشتیم و نتیجه گرفتیم که در حقیقت داستان دجال، بیانگر این واقعیت است که در آستانه هر انقلابی، افراد فریبکار و منافق، که معتقد به نظامهای پوشالی گذشته و پاسدار سنتهای و ضدارزش هایند، برای نگهداشتن فرهنگ و نظام جاهلی گذشته، همه تلاش خود را به کار می گیرند و با سوء استفاده از زمینه های فکری و اجتماعی و احساسات مردم، دست به تزویر و حیله گری می زنند، تا مردم را نسبت به اصالت و تحقق انقلاب و استواری رهبران آن، دلسرد و دو دل کنند و در نهایت با شیطنت، آنان را به کژ راهه برند.

پس، حرکت مزوّرانه (دجال) ها، همواره بزرگترین خطری است که به ثمر رسیدن انقلاب را تهدید می کند و تنها هوشیاری مردم و شناخت بموقع است که می تواند توطئه ها را خنثی کند.

در ادامه عرض می کنیم که:

نشانه هایی که در بعضی از روایات برای دجال ذکر شده بی شباهت به تعبیرات سمبولیک و اشاره و کنایه نیست; مثلا، از روایتی که مرحوم علاّمه مجلسی در بحار الانوار از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) نقل کرده چنین استفاده می شود که او دارای صفات زیر است:

1ـ او یک چشم بیشتر ندارد که در میان پیشانی اش همچون ستاره صبح می درخشد! امّا همین چشم خون آلود است، گویی با خون ترکیب شده!

از این گفتار چنین بر می آید که دجال در چند گرایش و ساختار خاص به فعالیت خواهد پرداخت و از جمله تحرکات خاص دجال تشکیل هرم قدرتی است که آکنده از عوام فریبی – اغواگری و دین گریزی است، ساختار پیچیده و تکنولوژیک دنیای مدرن تا حدودی گویای شروع دور جدیدی از این حرکت مرموزانه در دل تاریخ است

چنانکه در منابع اهل سنت از پیامبر گرامی اسلام منقول است:

«ما من نبی الاوقد انذر قومه و لکن ساقول فیه قولا لم یقله نبی لقومه تعلمون انه اعور...;  هیچ پیامبری نبود مگر این که قوم خود را از فتنه دجّال بر حذر داشت، ولی من جمله ای درباره او می گویم که هیچ پیامبری به قوم خود نگفته، من می گویم او یک چشمی است!»(1)

2ـ او الاغ (مرکب) سفید تندروی دارد که هر گام او یک میل است و بسرعت زمین را طی می کند!

3ـ او دعوی خدائی می کند و هنگامی که دوستان خود را به گرد خویش می خواند صدای او را تمام جهانیان می شنوند!

4ـ او در دریاها فرو می رود و خورشید با او حرکت می کند، در پیش روی او کوهی از دود و پشت سرش کوه سفیدی قرار دارد که مردم آن را موادّ غذایی می بینند.

5ـ به هنگام ظهور او مردم گرفتار قحطی و کمبود موادّ غذایی هستند... (2) .

شک نیست که ما مجاز نیستیم به هر مفهومی از مفاهیم مذهبی که در قرآن یا منابع حدیث وارد شده شکل سمبولک بدهیم، چه اینکه این کار همان تفسیر به رأی است که در اسلام بشدّت ممنوع شده و عقل و منطق هم آن را مردود می شمرد، ولی با این حال جمود بر مفهوم نخستین الفاظ در آنجا که قرائن عقلی یا نقلی در کار است آن هم صحیح نیست و موجب دور افتادن از مقصود و مفهوم اصلی سخن است.

بنابراین تعجّبی ندارد که دجّالی که با صفات بالا مشخص شده نیز جنبه سمبولیک داشته باشد.

حتماً می پرسید چگونه می توان آن را تفسیر کرد؟

دشمن

در پاسخ این سؤال باید گفت که بعید نیست دجّال با آن صفاتی که گفته شد اشاره به فریبکاران و رهبران مادّی ستمگر در دنیای ماشینی باشد زیرا:

1-      آنها یک چشم دارند و آن چشم اقتصاد و زندگی مادّی است; آنها فقط به یک (بعد) می نگرند و آن بعد منافع مادّی ملّت خویش است; و به هزار گونه نیرنگ و تزویر و سیاستهای استعماری برای رسیدن به این هدف متوسّل می شوند; آنها دجّالانی هستند فریبکار که چشم معنوی و انسانی را از دست داده اند.امّا همین یک چشم مادّی آنها بسیار خیره کننده و پرفروغ است در صنایع به پیروزیهای درخشانی نائل شده اند، و از اقطار زمین نیز گذشته اند.

2-       وسائل و مرکبهایی در اختیار دارند که بسیار تند و سریع السّیر است و کره زمین را در مدّت کوتاهی دور می زند با سرعتهایی حتّی مافوق سرعت صوت!

3-       آنها عملا مدّعی الوهیّتند و مقدّرات مردم جهان را به دست خویش می دانند و با تمام ضعف و ناتوانی که دارند، پیاده شدن در کره ماه را دلیل تسخیر فضا! و مهار کردن پاره ای از نیروهای طبیعت را نشانه تسخیر طبیعت، در حالی که یک زمین لرزه مختصر، یک طوفان کم قدرت، یک سلّول سرطانی، همه کاسه و کوزه های آنها را در هم می شکند; در عین ضعف همچون فرعون دعوی خدایی دارند.

شک نیست که ما مجاز نیستیم به هر مفهومی از مفاهیم مذهبی که در قرآن یا منابع حدیث وارد شده شکل سمبولک بدهیم، چه اینکه این کار همان تفسیر به رأی است که در اسلام بشدّت ممنوع شده و عقل و منطق هم آن را مردود می شمرد، ولی با این حال جمود بر مفهوم نخستین الفاظ در آنجا که قرائن عقلی یا نقلی در کار است آن هم صحیح نیست و موجب دور افتادن از مقصود و مفهوم اصلی سخن است

4-       با زیر دریائیهای مجهّز به زیر دریاها می روند، وسائل سریع السّیرشان با مسیر شمس حرکت می کند (بلکه گاهی از مسیر آن نیز جلو می افتد). در پیش روی کارخانه های عظیمش، کوهی از دود، و به دنبال سرش کوهی از فرآورده های صنعتی و موادّ غذایی (که مردم آن را موادّ غذایی سالم فکر می کنند در حالی که ارزش غذایی چندانی ندارند و غالباً خوراکهای ناسالمی هستند) مشاهده می شود.

5-      مردم به عللی ـ از قبیل خشکسالی و یا استثمار و استعمار و تبعیضات مختلف و سرمایه گذاریهای کمرشکن در مورد تسلیحات و هزینه طاقت فرسای جنگها، و ویرانیهای حاصل از آن که همگی معلول زندگی یک بعدی مادّی است ـ گرفتار کمبود مواد غذایی می شوند و مخصوصاً گروهی از گرسنگی می میرند و از میان می روند، و دجّال که عامل اصلی این نابسامانی هاست از این وضع بهره برداری کرده به عنوان کمک به گرسنگان و محرومان جامعه برای تحکیم پایه های استعمار خود کوشش و تلاش می کند.

6-      در پاره ای از روایات نیز نقل شده که هر موئی از مرکب عجیب دجّال سازِ مخصوص و نوای تازه ای سر می دهد که انطباق آن بر این همه وسایل سرگرم کننده ناسالم دنیای ماشینی یک بعدی که در تمام خانه ها و لانه و شهر و بیابان و ساحل دریایش نفوذ کرده کاملا قابل تصوّر است

از این گفتار چنین بر می آید که دجال در چند گرایش و ساختار خاص به فعالیت خواهد پرداخت و از جمله تحرکات خاص دجال تشکیل هرم قدرتی است که آکنده از عوام فریبی – اغواگری و دین گریزی است، ساختار پیچیده و تکنولوژیک دنیای مدرن تا حدودی گویای شروع دور جدیدی از این حرکت مرموزانه در دل تاریخ است. فضاسازی رسانه ای و خبر پراکنی جهت انحراف افکار عمومی، دست یازیدن  به کشورها و چپاول و غارت اموال و دارائی های آنها برای تحکیم دامنه نفوذ استعمار، ساخت انواع سلاحهای کشتار جمعی و بمبهای هسته ای و از سویی دیگر استحاله دینی و بومی انسانها جهت وازدگی از اعتقادات الهی و فرو رفتن در گرداب پوچ انگاری و لذت پرستی، نمونه ای از آن چیزیست که متون یهودی و خصوصا پروتکل های اندیشمندان صهیون به عنوان ابزاری کارآمد از آن بهره می برند . تحرکات صهیونی  وتشکیلات همسو با آنها، مانند فراماسونها به نوعی تداعی کننده رفتارهای دجال و تاکتیک های اوست که روایات اسلامی تا حدودی این گمانه را تقویت می کند.

 


پی نوشت ها:

1-  صحیح ترمذی باب ما جاء به دجال –ص240

2-  برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کتاب  بحار الانوار ج 13و ج52

وضعیت عیاشی‌گری مردم آخرالزمان در کلام پیامبر(ص)

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
رسول گرامی خدا حضرت محمد صل الله علیه و آله فرمودند:
ای پسر مسعود! پس از من اقوامی خواهند آمد که غذاهای خوب و رنگارنگ می‌خورند و برمرکب سوار می‌شوند در حالی که خود را به آرایش زنان ویژه زنان برای شوهر، می‌آرایند و همچون زنان جلوه گری می‌کنند و همانند شاهان ستمکار زندگی می‌کنند.
آنان منافقان این  امت در آخرالزمان اند که شراب می‌نوشند و در پی بازی با دوشیزه‌گانند و بر مرکب شهوت سوار می‌شوند و نمازهای جماعت را ترک می‌گویند و با سهل انگاری  از نماز شامگاهان باز می‌مانند و در خوردن زیاده روی می‌کنند. 
آنگاه بخش از قرآن را قرائت کردند: فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا  پس از آنان جانشینانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروى كردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند دید.

متن حدیث:

 یَا ابْنَ مَسْعُودٍ سَیَأْتِی مِنْ بَعْدِی أَقْوَامٌ یَأْکُلُونَ طَیِّبَاتِ الطَّعَامِ وَ أَلْوَانَهَا وَ یَرْکَبُونَ الدَّوَابَّ وَ یَتَزَیَّنُونَ بِزِینَةِ الْمَرْأَةِ لِزَوْجِهَا وَ یَتَبَرَّجُونَ تَبَرُّجَ النِّسَاءِ وَ زِیُّهُمْ مِثْلُ زِیِّ الْمُلُوکِ الْجَبَابِرَةِ هُمْ مُنَافِقُو هَذِهِ الْأُمَّةِ فِی آخِرِ الزَّمَانِ شَارِبُوا الْقَهَوَاتِ لَاعِبُونَ بِالْکِعَابِ رَاکِبُونَ الشَّهَوَاتِ تَارِکُونَ الْجَمَاعَاتِ رَاقِدُونَ عَنِ الْعَتَمَاتِ‏ مُفَرِّطُونَ فِی الْغَدَوَاتِ. فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا.




قیام گروهی از مشرق زمین

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)

طبق چند روایت، مردمی از مشرق، قیام خواهند کرد و یاری‌گر حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف خواهند بود. در روایت معتبری که ابوخالد کابلی از امام محمد باقر علیه السلام نقل كرده، آمده است:

گویا می‌نگرم قومی از مشرق، قیام کرده‌اند. آنان حقشان را می‌خواهند، ولی به آنان نمی‌دهند؛ دوباره آن را طلب می‌کنند، ولی باز به آنان داده نمی‌شود. وقتی اوضاع را این‌گونه می‌بینند سلاح‌هایشان را بر می‌دارند. در آن هنگام، آن‌چه می‌خواهند به آنان می‌دهند، ولی آنان نمی‌پذیرند و استوار می‌ایستند و قدرتشان را به کسی جز صاحب شما تحویل نمی‌دهند. کشته‌های آنان، شهید هستند. آگاه باشید اگر من آن زمان را درک می‌کردم، خود را برای صاحب این امر نگه می‌داشتم.» (1)

قیام گروهی از مشرق زمین

 

و در حدیثی که از پیامبر اکرم نقل شده است، می‌خوانیم: «یخرج ناس من المشرق فیوطئون للمهدی یعنی سلطانه؛(2) گروهی از اهل مشرق قیام می‌کنند و زمینه را برای حکومت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف فراهم می‌کنند». روایت، در منابع عامه آمده است.

در این مقاله، به معرفی برخی از مردم مشرق زمین‌ و اقدام‌هایشان که بیشتر در روایت‌های اهل‌بیت علیهم السلام آمده است می‌پردازیم.

1-  اول : خراسانی

خراسانی، منسوب به خراسان است و خراسان، نامی است که به دو عنوان، اطلاق ‌شده است.

یک: به قسمتی از سرزمین فعلی ایران که از کوه‌های زاگرس شروع می‌شود و تا قسمتی از شهر هرات در کشور افغانستان و اطراف آن، ادامه پیدا می‌كند و از شمال، شهرهای نیشابور، مرو، سرخس و قسمتی از سرزمین‌های شمال شرقی ایران را در بر می‌گیرد و از جنوب، تا کرمان و سیستان ادامه می‌یابد.

دو: به مناطق و سرزمین‌های اطراف خراسان که حاکمان خراسان در آن منطقه‌ها حاکمیت داشته‌اند.(3)

برخی از نکاتی که از روایت‌های اهل بیت علیهم السلام درباره خراسانی استفاده می‌شود، به شرح ذیل است.

حرکت خراسانی همزمان با خروج یمانی و سفیانی معرفی شده است. بکر بن محمد ازدی از امام جعفر صادق علیه السلام نقل كرده است: «خروج الثلاثة الخراسانی و السفیانی و الیمانی فی سنة واحدة فی شهر واحد فی یوم واحد …؛(4) خروج سه گروه سفیانی، خراسانی و یمانی در یک سال، در یک ماه، و در یک روز خواهد بود.»

مردی از اهل قم، مردم را به سوی حق فرا می‌خواند. گروهی مانند پاره‌های آهن، همراه او جمع می‌شوند که بادهای تند، آنان را منحرف نمی‌کند. از نبرد، خسته نمی‌شوند و نمی‌ترسند و بر خداوند توکل می‌کنند و عاقبت برای اهل تقوا است

خراسانی برای مقابله با سفیانی، یاری كردن اهل عراق و همراهی با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف حرکت خود را آغاز می‌کند. در حدیث معتبری که از جابر بن یزید جعفی به نقل از امام محمد باقر علیه السلام با سندهای مختلف وارد شده، آمده است:

سفیانی سپاهی به سوی کوفه می‌فرستد که تعداد آنان هفتاد هزار نفر است. آنان در کوفه به قتل و تجاوز و غارت می‌پردازند. در آن حال (برای کمک به اهل عراق) نیروهایی از طرف خراسان با سرعت به سوی کوفه می‌آیند و در میان آنان، تعدادی از اصحاب حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف وجود دارند»(5)

2- دوم : اهل قم

بنابر آنچه از برخی روایات‌ استفاده می‌شود، شهر قم یکی از شهرهایی است که نقش محوری در زمینه‌ سازی ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دارد. این شهر از ابتدای حکومت عباسیان، خاستگاه و منطقه امنی برای شیعیان و مورد عنایت و توجّه اهل‌بیت علیهم السلام بوده است.(6) اهل قم در معراج پیامبراکرم به ولایت مداری ستوده شده‌اند.(7) شهر قم با آغاز غیبت صغری به عنوان مرجع علمی شیعیان مطرح شد. حسین بن روح نوبختی(نایب سوم) در آن زمان برای تأیید کتابی، آن را برای عالمان قم فرستاد.(8) این مطلب نشان از جایگاه علمی و حدیثی این شهر در آن دوره دارد. در روایتی امام جعفر صادق علیه السلام به خالی شدن کوفه از دانش اهل‌بیت علیهم السلام و آشکار شدن آن در شهر قم در نزدیکی ظهور اشاره می‌کند و می‌فرماید:

گویا می‌نگرم قومی از مشرق، قیام کرده‌اند. آنان حقشان را می‌خواهند، ولی به آنان نمی‌دهند؛ دوباره آن را طلب می‌کنند، ولی باز به آنان داده نمی‌شود. وقتی اوضاع را این‌گونه می‌بینند سلاح‌هایشان را بر می‌دارند. در آن هنگام، آن‌چه می‌خواهند به آنان می‌دهند، ولی آنان نمی‌پذیرند و استوار می‌ایستند و قدرتشان را به کسی جز صاحب شما تحویل نمی‌دهند. کشته‌های آنان، شهید هستند. آگاه باشید اگر من آن زمان را درک می‌کردم، خود را برای صاحب این امر نگه می‌داشتم

کوفه از مؤمنان، خالی خواهد شد و دانش از آن مکان جمع می‌شود؛ مانند جمع شدن مار در لانه‌اش. سپس دانش در شهری که به آن قم گویند، آشکار شود و آن مکان، معدن دانش و فضیلت می‌شود؛ به صورتی‌ که در زمین، مستضعف دینی ـ حتی در بانوان پشت پرده ـ باقی نمی‌ماند. و این اتفاق نزدیک ظهور قائم ما رخ خواهد داد. خداوند، قم و اهلش را در آن زمان، جانشینان حجّت قرار می‌دهد(9).»

بنابر این حدیث و روایت‌های مشابه، (10) قم به وسیله گسترش معارف اهل‌بیت علیهم السلام همگان را با حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف آشنا می‌کند و به پذیرش عمومی و پرورش نیرو جهت یاری امام عصر می‌پردازد.

در حدیثی که از امام موسی کاظم علیه السلام نقل شده، به تشکیل حکومت توسط فردی از اهل قم برای بر‌پایی حق اشاره شده است. در این روایت می‌خوانیم:

مردی از اهل قم، مردم را به سوی حق فرا می‌خواند. گروهی مانند پاره‌های آهن، همراه او جمع می‌شوند که بادهای تند، آنان را منحرف نمی‌کند. از نبرد، خسته نمی‌شوند و نمی‌ترسند و بر خداوند توکل می‌کنند و عاقبت برای اهل تقوا است.» (11) البته در این حدیث، اشاره‌ای به نزدیکی قیام مردی از قم، به ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف نشده است.

 


پی نوشت:

1- غیبت، نعمانی، ص273، باب14، ح50.

2- سنن ابن‌ماجه، ص1369، ح4088.

3- معجم البلدان، ج2، ص350.

4- غیبت، طوسی، ص446، ح443.

5- غیبت، نعمانی، ص279، باب14، ح67.

6- رجال كشی، ص333، ح608 و 609.

7- علل‏ الشرائع، ج2، ص572، باب373، ح1.

8- غیبت، طوسی، ص390، ح357.

9- بحار الانوار، ج57، ص321، ح32.

10- بحار الأنوار، ج57، ص212، ح22 و ص214، ح30.

11- بحارالأنوار، ج57، ص216، ح37.


آخرالزمان از زبان پیامبر؛روزگاری که دینتان: پول، قبله گاهتان: زنان و کاسبانتان رباخوار می شوند

$
0
0
(بسم الله الرحمن الرحیم)
از علی (ع) پرسیده شد:" آن زمان چه زمانی است" پاسخ گفته شد:" زمانی است که پست فطرتان همه جا را پر می کنند، بزرگواران کمیاب می شوند، روزگاری است که پادشاهان چون درندگان، تهیدستان طعمه آنان، راستی غارت می شود و دروغ فراوان می گردد. مردمانشان با زبان تظاهر به دوستی دارند اما در دل دشمن هستند. گناه همه جا را فرا می گیرد و علنی به گناه افتخار می کنند و اسلام را چون پوستینی واژگونه می پوشند"( نهج البلاغه . خطبه 108)

احادیثی بی شمار از پیامبر اکرم حضرت محمد رسول الله(ع) در بحارالانوار جلد 22ص453و کنزالاعمال درباره روزگار غریبی اسلام در آخرالزمان از شیعه و اهل سنت نقل شده که در اینجا به انها اشاره می کنیم :

شخصیت های بزرگ، حیله گر خوانده می شوند
روزگاری خواهد آمد که دین خدا تکه تکه خواهد شد. سنت من در نزد آنان بدعت و بدعت در نزد آنان سنت باشد ، شخصیت های بزرگ در نزد آنها حیله گر خوانده می شوند و اشخاص حیله گر در نزد مردم، با شخصیت و وزین خوانده شوند .

مومن در نزد آنان حقیر و بی مقدار می شود و فاسق به پیش آنها محترم و ارجمند باشد ، کودکانشان پلید و گستاخ و بی ادب و زنانشان بی باک و بی شرم و بی حیا شوند، پناه بردن به آنها خواری و اعتماد به آنان ذلت و درخواست چیزی از آنها نمودن، جامه درویشی به تن کردن و مایه بیچارگی و ننگ است .

در آن هنگام خداوند ، آنان را از باران به هنگام، محروم سازد و در وقت نامناسب بر آنها ببارد .

اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند
زمانی بر مردم بیاید که چهره هایشان چهره های آدمیان ولی دل هایشان دل های شیاطین باشد ، بسان گرگان درنده خونریز باشند. از منکرات اجتناب نکنند، پیوسته به کارهای ناپسند خویش ادامه دهند ، اگر در جمع آنها باشی به تو دروغ گویند و اگر خبری برایشان بازگویی تو را دروغگویی شناسند و چون از آنها غایب باشی غیبتت کنند . افراد بد بر آنان مسلط شود که آنان را به انواع عذاب معذب دارند، نیکانشان دعا کنند ولی اجابت نشود.

شکم هاشان خدایان آنها، و زنانشان قبله گاهشان و پولشان دین شان
در جایی دیگر رسول خدا فرمود : زمانی بر مردم بیاید که شکم هاشان خدایان آنها شود، و زنانشان قبله گاهشان و پول شان دین شان شود و کالاهای دنیوی را مایه شرف و اعتبار و ارزش خویش دانند .

از ایمان جز نامی و از اسلام جز آثاری و از قرآن جز درس نماند. ساختمان های مسجدهایشان آباد باشد ولی دلهایشان از جهت هدایت خدا خراب شود .

به چهار بلا مبتلا شوند. نخست: تجاوز به ناموس شان
در آن روزگار است که خداوند، آنها را به چهار بلا مبتلا سازد . نخست: تجاوز به ناموسشان و دوم: هتک حرمت از ناحیه زورمندان و ثروتمندانشان ، سوم: خشکسالی، چهارم: ظلم و ستم از جانب زمامداران و قاضیان .

اصحاب از سخنان آن حضرت سخت به شگفت آمدند و گفتند : یا رسول الله ! مگر آنها بت پرست هستند؟ پیامبر فرمود : آری هر پول و درهمی به نزد آنها بتی است که در حد پرستش به آن تعلق خاطر دارند .

آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد
از پیامبر خدا در منابع شیعه و اهل تسنن روایت شده است که در جایی دیگر فرمود:

روزگاری بیاید که مردم شان آنچنان از علما بگریزند که گوسفند از گرگ گریزد. در آن هنگام، خداوند آنها را به سه بلا دچار سازد : نخست آنکه برکت از مالشان بگیرد ، دوم: ستمگران را بر آنها مسلط سازد و سوم انکه بی ایمان از دنیا بروند .

یکی از اصحاب از پیامبر پرسید: یا رسول الله دین مردم شان چگونه خواهد بود؟
پیامبر فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هر کس دین خویش را به سختی حفظ کند . دینداری شان بسان کسی ماند که آتش در دست خود نگه دارد.

از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند
در جایی دیگر در بحارالانوار جلد52ص190 پیامبر فرمود : زمانی برسد که از قرآن جز رسم الخطی و از اسلام جز نامی برای مسلمانان نماند ، آنچنانکه گروهی به دین خدا در جهان خوانده شوند در حالی که همین گروه از هرکسی از اسلام دورتر باشند. مسجدهاشان از حیث ساختمان آباد ولی از نظر هدایت، خراب باشد.

در میان مردمانشان قرآن و اهل آن در اقلیت باشند. مومنانشان در میان مردم باشند ولی در میان آنها نباشند، با مردم باشند ولی براستی با مردم نباشند ، زیرا هدایت با ضلالت همراه نیست گرچه در کنار یکدیگر باشند .

به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند

در بحار ج 77ص369 آمده است پیامبر در اواخر عمر خود اصحاب را جمع کردند و فرمودند: زمانی بر مردم بیاید که اخلاق انسانی از آنان رخت بربندد چنانکه اگر نام یکی را بشنوی به از آن بود که آن را ببینی یا اگر او را ببینی به از آن است که او را بیازمایی. چون او را بیازمایی، حالاتی زشت و ناروا در او مشاهده کنی .

دینشان پول و قبله گاهشان زنانشان شود. برای رسیدن به اندک نانی پیش هرکسی کرنش کنند نه خود را در پناه اسلام دانند و نه به کیش نصرانی زندگی کنند . بازرگانان و کاسبان شان رباخوار و فریبکار ، و زنانشان خود را برای نامحرمان بیارایند. در آن هنگام اشرارشان بر آنها چیره گردند و هر چه دعا کنند به اجابت نرسد .

آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که...
روزگاری خواهد امد که مردمانشان به پراکندگی مصمم باشند و از هماهنگی و اتفاق نظر و اتحاد بدور شوند. آنچنان به قوانین اسلامی بی اعتنا بشوند که گویی آنان خود پیشوای قرآن بودند نه قرآن پیشوای آنها . از حق جز نامی نزد آنها نمانده باشد و از قرآن جز خط و ورقی نشناسند. بسا یکی در درس قرآن و تفسیر وارد شود ، هنوز جا خوش نکرده از دین خارج شود . و چون در آخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون روایات جدید شود، کمتر کسی از شماست که دینش را حفظ کند.

هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد
در کنزالاعمال حدیث 31008 آمده است یکی از اصحاب پرسید دین خدا چگونه خواهد شد؟

پیامبر(ص) فرمود : زمانی بر مردم بیاید که هیچ دیندار دینش برایش سالم نماند جز اینکه از قله کوهی بگریزد یا از سوراخی به سوراخ دیگر پناه برد چون روباه که با بچه هایش چنین کند ، و این آخرالزمان باشد .

هنگامی که معیشت جز با گناه تامین نگردد ، چون این وضع پیش آید عزب بودن و تجرد حلال شود ، در آن روزگار است که مرد به دست پدر و مادرش تباه و گمراه شود و اگر پدر و مادر نداشته باشد به دست زن و فرزندش و اگر زن و فرزند نداشته باشد، چه بسا هلاکت و تباهی اش به دست خویشان و همسایگانش باشد که او را به تهیدستی و فقر سرزنش کنندو بترسانند و تکالیفی بر او نهند که وی از عهده ان بر نیاید تا گاهی که او به پرتگاه های هلاکت سقوط کند .

در آخرالزمان  فریبکارانی بیایند که حدیث هایی نو و روایت هایی جدید از دین بر شما بخوانند

و نیز از پیامبر خدا در کتاب کنزالاعمال، حدیث 290324 روایت شده است که فرمود : در آخرالزمان دغلبازان و فریبکارانی بیایند که حدیث هایی نو و روایت هایی جدید از دین بر شما بخوانند، انچنان که نه شما و نه پدرانتان چنین حدیث هایی نشنیده باشید. پس دوری گزینید از آنها. مبدا به دام تزویر و فریب شان بیافتید .

از علی بن ابی طالب(ع) درباه آخرالزمان پرسیده شد : آیا در آن زمان مومنانی وجود دارند؟ فرمود: آری . باز پرسیده شد: آیا از ایمان آنان بر اثر فتنه ها چیزی کاسته می شود؟ فرمود: نه ، مگر آن مقدار که قطرات باران از سنگ خارا بکاهد اما آنان در رنج بسر برند.

امیرالمونین (ع) فرمود : زمانی بر مردم بیاید که مقرب نباشد جز به سخن چینی ، و جالب شمرده نشود جز فاجر بودن ، و تحقیر نشوند جز افراد با انصاف، در آن زمان دستگیری مستمندان زیان بشمار آید و صله رحم لطف وبزرگواری بشمار آید .(نهج/حکمت 102)

امام سجاد(ع) فرمود : چون خداوند می دانست در آخرالزمان اهل فکر دقیق النظر خواهند آمد، از این جهت قل هوالله و احد و آیاتی از سوره حدید نازل کرد. بحار 60/18

بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید
امام صادق(ع) فرمود : چون قائم ما قیام کند خداوند انچنان نیرویی به چشم و گوش پیروانش داده که به پیک و پیام اور نیازی نداشته باشند و به هرکجای جهان که باشند امام خود را ببینند و سخنش را بشنوند. بحار ۳۶/۴۵

پیامبر (ص) فرمود :« این دین مدام برپا خواهد ماند و گروهی از مسلمانان از آن دفاع کنند و در کنار ان بجنگند تا قیامت بپا شود » و فرمود « در هر عصر و زمانی گروهی از امتم مدافع احکام خدا باشند و از مخالفان باکی نداشته باشند » کنزالاعمال حدیث34499و34500

در جای دیگری فرمودند: « چون در اخرالزمان دینتان دستخوش افکار گوناگون گردد، بر شما باد که همچون بادیه نشینان و زنان دینداری کنید که به دل هایشان دیندارند و دین انها از الایش به افکار مصون ماند." بحار 52/111
Viewing all 172 articles
Browse latest View live




Latest Images